|

باورهای عامیانه ایرانیان (بخش سوم)

چهارشنبه, 06 تیر,1403 - 09:39
باورهای مرتبط با زناشویی، بارداری، نوزادان، خواب، مرگ، چهره و اندام و ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی.
باورهای عامیانه ایرانیان (بخش سوم)

هزارک -

 

برخی از اعتقادات عوام در باب زناشویی، بارداری و امور نوزادان:

اتاقی که سفره عقد در آن گسترده می شود، باید زیرش پر باشد.

زنانی که هنگام عقد در اتاق حضور دارند، همگی باید یک بخته و سپیدبخت باشند.

سفره عقد را باید رو به قبله پهن نمود.

آینه ای را که داماد فرستاده و "آینه بخت" نام دارد، باید بالای سفره عقد گذاشت و دو شمعدان که در یکی شمعی به نام داماد و در دیگری شمعی به نام عروس روشن می شود، در دو سوی آینه قرار می گیرند.

عروس در حین اجرای مراسم عقد باید به آینه نگاه کند.

در لباس عروس نباید گره باشد تا گرهی در کارش پیش نیاید.

نان و پنیر و سبزی سر سفره عقد، برکت دارد و هر کس از آن بخورد، هیچ وقت دندان درد نمی گیرد.

وقتی جهاز عروس را به خانه داماد می فرستند، ابتدا آینه و قرآن و لاله را وارد خانه می کنند و برای شگون، اسپند دود می نمایند.

هر کس از نقلی بخورد که روی سر عروس و داماد می ریزند، در کارهایش گشایش حاصل می شود.

اگر زن آبستن سیب را با گونه اش گاز بزند، روی لپ بچه اش چال می افتد.

اگر خوراک خوش بو بپزند، حتما باید مقداری از آن به زن آبستن بدهند؛ در غیر این صورت، چشم بچه زاغ می شود و مشغول ذمه او خواهند شد.

اگر زن آبستن به کسی نگاه کند و همان وقت بچه در شکم او تکان بخورد، بچه شبیه آن شخص خواهد شد.

معتقد بودند که اگر بی خبر بر تن زن آبستن آب سرد بریزند، چشم بچه اش درشت می شود.

اگر روی صورت زن آبستن لک و پیس در بیاید، بچه اش دختر می شود.

اگر زن آبستن در کوچه سنجاق پیدا کند، بچه اش دختر و اگر سوزن پیدا کند، بچه اش پسر خواهد شد.

اگر روی سر زن آبستن نمک بریزند و او، بدون اینکه متوجه ریختن نمک شود، دست به سمت لبش ببرد، بچه اش پسر می شود؛ ولی اگر دست به سمت موی سرش ببرد، بچه اش دختر خواهد شد.

اگر زن آبستن ویار ترشی داشته باشد، بچه اش دختر و اگر ویار شیرینی داشته یاشد، بچه اش پسر خواهد شد.

اگر زن آبستن سیب زیاد بخورد، بچه اش پسر خواهد بود.

آخر غذا و ته سفره به هر زنی برسد، پسر خواهد زایید.

اگر زن آبستن پر کار باشد و جنب و جوش زیادی بکند، بچه اش پسر خواهد بود؛ ولی اگر کم کار و تنبل باشد، بچه اش دختر خواهد شد.

اگر زنی در یک زایمان سه دختر بزاید، برای پادشاه وقت خوش یمن است.

اگر جلوی زنی که بچه دارد، تخم مرغ بخورند، باید مقداری هم به او بدهند؛ وگرنه مشغول ذمه او خواهند شد.

اگر زن آبستن زیاد درد بکشد، برای تسکین دردش باید سفره به دور شکمش بست.

زنی که بچه اش مرده باشد، نباید داخل اتاق زائو شود.

اگر مهره های پشت بچه چاق (یک مهره) را بشمارند، بچه می میرد.

اگر بچه روز جمعه به دنیا بیاید، باید هم وزن او خرما صدقه بدهند؛ وگرنه بزرگ خانواده می میرد.

کسی که هفت دختر دارد، اگر فرزند هشتمش پسر شود، بدشگون است.

اگر زن شیرده جوش بزند و اوقاتش تلخ شود، شیرش خراب می شود و برای بچه زیانبار است.

نوزادی که زیاد گریه می کند، خوش آواز می شود.

اگر زنی در حین آبستنی مار دیده باشد، بچه اش زبان خود را زیاد بیرون می آورد.

نوزاد را باید از دید کسانی که چشمشان شور است، پنهان نمود.

بچه ای که دمر می خوابد و پایش را از پشت بلند می کند، پدر یا مادرش می میرد.

نوزادی که پس از تولد او یکی از خویشاوندانش بمیرد، بدقدم محسوب می شود.

اگر نوزادی با دندان بالا به دنیا می آمد، آن را بد شگون و باعث مرگ پدر یا مادرش می دانستند. برای رفع این بدشگونی، نوزاد را از پشت بام به درون یک چادر شب می انداختند. ولی اگر نوزاد با دندان پایین به دنیا می آمد، آن را خوش یمن می پنداشتند.

بچه ای که برای جابجایی سینه خیز برود، پشتش پسر و اگر روی نشیمنگاهش حرکت کند، پشتش دختر به دنیا خواهد آمد.

بچه ای که شست پایش را داخل دهانش می گذارد، پشت می خواهد (یعنی برادر یا خواهری که پس از او متولد شود).

بچه ای که دست چرب خود را به سرش بمالد، کچل می شود.

بچه کوچک اگر میوه یا خوراکی ببیند و دلش بخواهد، باید به او داد؛ در غیر این صورت، مشغول ذمه او خواهند شد.

پسر بچه ای که برنج خام بجود، کوسه می شود.

نوزاد را وقتی به دیگران نشان می دهند، هر یک از حاضرین تکه نخی از لباسش را می دهد که همراه اسپند دود کنند تا از چشم خوردن او جلوگیری شود.


باورهای عامیانه در خصوص خواب و خواب دیدن:

اگر کسی بالای سر بسترش جوراب باشد، خواب آشفته می بیند.

اگر کسی در خواب ببیند که مرده، عمرش طولانی می شود.

اگر کسی خدا را در خواب ببیند، کافر است.

اگر کسی شب شلوار بالای سرش باشد و خواب ببیند، خواب او تعبیر ندارد.

خواب زن چپ است.

اگر زن آبستن شمشیر در خواب ببیند، پسر و اگر مروارید در خواب ببیند، دختر خواهد زایید.

اگر کسی اسب در خواب ببیند، مرادش برآورده خواهد شد.

اگر کسی در خواب ببیند که به حمام رفته، به زیارت خواهد رفت.

اگر کسی در خواب ببیند که فرد درگذشته ای چیزی به او می دهد، بر عمر طولانی او دلالت دارد. برعکس، اگر آن فرد درگذشته چیزی از او بگیرد، عمرش کوتاه خواهد بود.

اگر کسی مرغ یا ماهی در خواب ببیند، حاجتش روا خواهد شد.

اگر کسی در خواب ببیند که درون چاه افتاده، نشانه آن است که مرگش نزدیک می باشد.

اگر کسی در خواب ببیند که بر بالای یک بلندی رفته، حاکی از آن است که در کارش گره گشایی خواهد شد.

اگر کسی در خواب ببیند که درون چاه خلا افتاده، پول فراوانی به دست خواهد آورد.

دیدن مار در هنگام خواب، نشانه دولتمندی است.

اگر کسی در خواب ببیند که دندان هایش افتاده، به زودی خواهد مرد.

دیدن گاو و گوساله در خواب، نشانه دشمن داشتن است.

اگر کسی در خواب فرد درگذشته ای را ببیند، باید انگشت شست پای او را بگیرد تا برایش از آن دنیا حکایت کند.


باورهای عامیانه در خصوص مرگ:

شبهای جمعه، مرده ها آزادند و بالای بام خانه هایشان می آیند؛ لذا نباید بد آنها را گفت و باید با دعای خیر از آنان یاد کرد.

وقتی سگها صبح زود زوزه می کشند، نشانه این است که عزرائیل را دیده اند؛ برای جلوگیری از ورودش به خانه، باید یک لنگه کفش را دمر کرد.

هفت قدم به دنبال تابوت مرده ای رفتن، ثواب دارد.

کسی که شب می میرد، نباید تنهایش گذاشت و لازم است بالای سرش شمع یا چراغی روشن بماند.

وقتی مرده ای را از اتاق بیرون می برند، باید سر جای او یک تکه خشت گذاشته شود. روی آن خشت، تکه ای گوشت و یک کاسه شربت و یک بشقاب حلوا و چراغی روشن در آن اتاق قرار می دهند و صبح فردا، اقلام مزبور را بر سر قبر وی می برند.

هنگام مرگ، باید چشم و چانه مرده را بست؛ زیرا اگر چشم او باز باشد، بدین معناست که از دنیا دل نمی کند.

اگر بیمار از تب بمیرد، گناهانش آمرزیده شده اند.

اگر کودکی با سن کمتر از هفت سال بمیرد، حتما به بهشت می رود.

پس از آنکه مرده را به خاک می سپارند، هفت قدم دور می شوند و دوباره باز می گردند؛ زیرا چنین می پندارند که متوفی چشم به راه است.

اگر کسی از حلوای سوگواری افراد کهنسال بخورد، عمرش طولانی می شود؛ ولی از حلوای سوگواری جوانان نباید خورد که عمر را کوتاه می کند.


باورهای عامیانه در خصوص چهره، اندام و اعضای بدن:

موی سست و کمرنگ را نشانه بیحالی و تنبلی و خیالات سوداوی و بی طاقتی در سختی ها و بی ثباتی و بی وفایی و کم محبتی صاحب آن و نیز رغبت به انزوا و بی توجهی به امانت و صداقت و همچنین حیله گری و فتنه انگیزی می دانستند.

از سوی دیگر، صاحب موی پررنگ را فعال و نیرومند و وفادار و گرم و صمیمی می پنداشتند.

صاحب موی تیره (به ویژه خرمایی پررنگ) و مجعد و محکم را، به خصوص اگر دارای پوست گندمگون نیز می بود، متصف به صفات ارزنده می شناختند.

موی زرد یا بور را نشانه بدطینتی صاحب آن بر می شمردند.

صاحب موی بیش از اندازه تیره (سیاه مایل به سرمه ای یا همان پر کلاغی) را غم افزا و اندوه رسان و خبرچین و فتنه انگیز و شوم و ناسازگار می پنداشتند.

صاحبان موی بور و چشم زاغ را سخن چین و مفتن و بدطینت و مخرب می انگاشتند که می بایست تا حد امکان، از ایشان دوری گزید.

بینی نازک و گوش کوچک، زیبنده زنان بود، ولی در مردان نشانه ترس و اطاعت پذیری محسوب می شد. بزرگی بینی و گوش در مردان، بر شجاعت و نیرومندی آنان دلالت داشت.

کوتاهی و کلفتی گردن را به تنهایی نشانه ویژگی خاصی نمی دانستند، ولی اگر با بینی بلند و گوش بزرگ و مو و ابروی پرپشت همراه بود، دلیل شرارت صاحب آن پنداشته می شد.

سر بزرگ نشان عقل و کیاست است.

پیشانی بلند نشان دولت و پیشانی کوتاه علامت تنگ دستی و زبونی است.

قد بلند نشان بلاهت و قد کوتاه نشان زیرکی و دانایی است.

اگر موی سر را زیر دست و پا بریزند، گنجشک بر می دارد و با آن لانه می سازد که سبب سرگیجه صاحب مو می شود.

دندان افتاده را باید سه مرتبه کر داد و سپس دفن نمود یا در سوراخ دیوار گذاشت.

اگر سر بینی کسی بخارد، به میهمانی خواهد رفت.

اگر کف پای کسی بخارد، به راه دور سفر خواهد کرد.

اگر کف دست راست کسی بخارد، باید آن را بر روی سر پسر اول خود بمالد تا پول به دست بیاورد.

اگر کف دست چپ کسی بخارد، نشانه آن است که زیاد خرج می کند.

اگر کسی خمیازه بکشد، حتما دو نفر دیگر نیز در خانه خمیازه خواهند کشید.

اگر پلک چشم چپ کسی بپرد، خوشحالی به همراه دارد؛ ولی اگر پلک چشم راست بپرد، غم و اندوه می آورد.

اگر مژه چشم روی گونه بیوفتد، باید آن را برداشت، زیرا اجل است.

هرگاه کسی زبان خود را گاز بگیرد، علامت آن است که در همان زمان غیبت او را می کنند.

اگر کسی ناخن یک دستش را بگیرد و ناخن دست دیگر را نگیرد، سگ به او حمله خواهد کرد.

سبیل نشانه مردی و مردانگی است و احترام به آن واجب است.


باورهای عامیانه در خصوص ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی:

اگر در ماه محرم ماه گرفتگی رخ می داد، می پنداشتند که در آن سال مرد بزرگی در مغرب زمین خواهد مرد، محصول میوه دچار کاستی می شود، ارزاق گران می شوند و فردی بر سلطان خروج می نماید. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، باور می داشتند که غلات و حبوبات فراوان و ارزاق ارزان می شوند، بیماری های بسیاری حادث می گردند و زلزله می آید.

اگر در ماه صفر ماه گرفتگی رخ می داد، حاکی از آن بود که بیماری در شهرها بروز می نماید، باران زیادی می بارد، عمران و آبادی واقع می شود و حال مردم خوش می گردد. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، چنین می انگاشتند که در مغرب زمین، خوف و گرسنگی و مرگ بروز می یابد و پادشاه آنجا بر مردمان یاغی خود پیروز می شود.

اگر در ماه ربیع الاول ماه گرفتگی رخ می داد، گواه بروز اختلاف میان مردم و ترس و مرگ و میر فراوان، شدت باران و برف و سرمای شدید در زمستان بود. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، حکایت از قتل و غارت و بروز بیماری یرقان و خرابی شهرها و فراوانی میوه ها داشت.

اگر در ماه ربیع الثانی ماه گرفتگی رخ می داد، نشانه فراوانی نعمت در کوهپایه ها و فراوانی آب نهرها و پیروزی سلطان بر دشمنانش بود. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، حاکی از وقوع بیماری وبا و حدوث فتنه در روستاها بود.

اگر در ماه جمادی الاول ماه گرفتگی رخ می داد، می پنداشتند در شهرها خونریزی رخ خواهد داد و بر سلطان حاکم، خروجی اتفاق می افتد که البته به پیروزی وی منتهی خواهد شد. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، علامت فراوانی روزی، لطف شاه بر رعیت، وفور نعمت، ارزانی کالا و باران فراوان بود.

اگر در ماه جمادی الثانی ماه گرفتگی یا خورشید گرفتگی رخ می داد، گواه فراوانی نعمت و خوراک، کم آبی در عراق عرب، جنگ و قتال در مصر و گرانی ارزاق در مغرب بود.

اگر در ماه رجب ماه گرفتگی رخ می داد، بر سلامت مردم در مشرق و بروز طاعون و قحطی در مغرب دلالت داشت. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، نشانه فراوانی بارش باران در کوهستان ها و آمدن ملخ بی ضرر در روستاها و شادکامی مردم بود.

اگر در ماه شعبان ماه گرفتگی رخ می داد، دال بر این بود که امیر ولایتی کشته می شود، قیمت اجناس بالا می رود و قحطی بزرگی اتفاق می افتد. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، نشانه این بود که مردم بر پادشاه خروج می کنند، پادشاه بر دشمنان پیروز می شود و در مغرب زمین، قحطی و مرگ و میر پیش خواهد آمد.

اگر در ماه رمضان ماه گرفتگی رخ می داد، دال بر این بود که سرمایی سخت در کوهپایه ها پیش می آید، برف و باران زیادی خواهد بارید و مرگ و میر زنان زیاد خواهد شد. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، علامت اطاعت مردم از پادشاه، نزاع اعراب با رومیان و بارش فراوان باران بود.

اگر در ماه شوال ماه گرفتگی رخ می داد، بر غلبه پادشاه و بروز فتنه و بلا و اضطراب روستائیان و رعایا دلالت داشت. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، حاکی از وفور شپش در هند و فراوانی گیاهان در ممالک شرقی بود.

اگر در ماه ذی القعده ماه گرفتگی رخ می داد، علامت فتح ممالک و پیدا شدن گنج توسط پادشاه و بارش باران و شادی مردم بود. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، نشانه وفور نعمت و فراوانی باران و خرابی شهرها بود.

اگر در ماه ذی الحجه ماه گرفتگی رخ می داد، بر مرگ شخصی بزرگ در مغرب زمین و ادعای سلطنت از سوی یک یاغی و البته شکست وی دلالت داشت. اگر هم در این ماه خورشید گرفتگی رخ می داد، حاکی از کم شدن محصول میوه و غلات، تخریب شهرهایی در مغرب زمین و افزایش دزدی و راهزنی بود.

 

 

 

منبع: هزارک

گردآوری و تنظیم: فرید نوبخت حقیقی

موسسه فرهنگی رادنواندیش

 

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: