|

باورهای عامیانه ایرانیان (بخش اول)

چهارشنبه, 23 خرداد,1403 - 09:16
باورهای عامیانه، بخشی جداناشدنی از ساختار عمومی فرهنگ اقوام و ملل هستند که عموما در قالب افسانه ها، ضرب المثل ها، اشعار، موسیقی و آداب و رسوم و عقاید فردی و اجتماعی جلوه گر می شوند.
باورهای عامیانه ایرانیان (بخش اول)

هزارک -

 

مقدمه:

با آنکه باورهای عامیانه بهره اندکی از سجایا و ظرافت های فکری، اخلاقی و هنری فرهنگ متعالی و اصیل اجتماعات بشری دارند و بعضا به دور از عقلانیت و منطق هستند و گاهی صورت خرافه نیز به خود می گیرند، لیکن به سبب قدمت و خاستگاه اجتماعی، مذهبی یا آیینی خویش، به ویژه در میان اقشار کمتر آموزش دیده، از مقبولیت و پذیرش بالایی برخوردارند. اگرچه گسترش خردورزی و توسعه دانش باعث رنگ باختن بسیاری از این دست معتقدات در سراسر جهان شده، ولی هنوز هم اینگونه باورها در تمامی جوامع انسانی رواجی گسترده دارند و طبعا اقوام کهنسال ایرانی نیز به مناسبت تجاربی که از حیات دیرپای اجتماعی، تحولات پرشمار تاریخی و تعامل با همسایگان متمدن و بدوی خویش کسب نموده اند، از این قاعده مستثنی نمی باشند.

با این همه، پرداختن به باورهای عامیانه ایرانیان و گردآوری و تدوین آنها امری بسیار حائز اهمیت است؛ به ویژه از آن جهت که سبب تنویر افکار در خصوص ریشه و پیشینه بسیاری از رفتارهای فردی و اجتماعی می شود و موجبات تفکیک خرافات و اوهام از عادات ارزنده قومی و ملی ایرانیان را در نگاه خودی و بیگانه فراهم می سازد و نتیجتا، جایگاه فرهنگی کشورمان را تقویت می نماید.

باورهای عامیانه ایرانیان، بسیار متنوع و گسترده هستند و از همین رو، کتب ارزشمند پرشماری در این مقوله توسط پژوهشگران و مولفین نامور حوزه جامعه شناسی و تاریخ اجتماعی ایران به رشته تحریر در آمده که علاقمندان به این مباحث می توانند با مراجعه بدانها، اطلاعات کامل تری در خصوص فرهنگ عامیانه ایرانیان کسب نمایند. با این حال، ما نیز بر آن شدیم که در مجموعه حاضر، به شکل موجز و مختصر و فارغ از هر قضاوت و تحلیلی، صرفا به بیان گزیده ای از باورهای عامیانه ایرانیان در حوزه های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی و نیز برخی باورهای خاص رایج در تعدادی از اقوام ایرانی مبادرت ورزیم و زمینه ای را جهت آشنایی علاقمندان به این حیطه از مطالعات فرهنگی فراهم آوریم که امید است مورد توجه مخاطبین گرامی قرار گیرد.

 

باورهای عامیانه در امور مختلف:

رویت ستاره دنباله دار:

اگر این ستاره پیش از نیمه شب رویت می شد، آن را نشانه ای بر بروز قتل و خونریزی و آشوب و قحطی و آفت می دانستند و اگر پس از نیمه شب مشاهده می شد، آن را دلیلی بر وقوع خرابی شهرها و گسترش فساد و فتنه و نشر اکاذیب و هجوم ملخ بر می شمردند.

 

پدیدار شدن رنگین کمان در آسمان:

رنگین کمان، تحت عنوان کمان هفت رنگ و کمان رستم و قوس الله و قوس الرحمان نیز نامیده می شد. بدترین نام برای رنگین کمان را قوس و قزح می دانستند که نمی بایست بر زبان جاری شود، چرا که نام شیطان بود. رنگین کمان را تصویر کوه قاف می دانستند که در آسمان افتاده است. غلبه رنگ سرخ آن را نشانه وقوع جنگ و خونریزی، رنگ زرد آن را نشانه شیوع بیماری، رنگ نارنجی آن را نشانه بروز مرگ ناگهانی و رنگ سبز آن را نشانه وفور نعمت بر می شمردند. همچنین، معتقد بودند که در هنگام پدیدار شدن رنگین کمان، شانه کردن مو سبب پرپشتی و بلندی آن می شود.

 

آفتاب و باران همزمان:

اگر بطور همزمان هوا آفتابی بود و باران نیز می بارید، معتقد بودند که گرگ در حال بچه زاییدن است. در چنین مواقعی، کودکان را از زیر باران کنار می بردند و از بازی منع می کردند تا شرور و ظالم نشوند. در عوض، به صورت کودکان آب می زدند تا کم دل و بی آزار گردند.

 

رویت کهکشان، دب اکبر و دب اصغر:

کهکشان (راه شیری) را جاده مکه و کربلا می دانستند. دب اکبر را هفت برادران و دب اصغر را پنج خواهران یا سفره یتیمان می نامیدند و معتقد بودند که مسافران مکه و کربلا راه خود را به کمک آنها پیدا می کنند. همچنین باور داشتند که اگر کسی نیمه شب بیدار شود و چشمش به دب اکبر بیوفتد و سپس بخوابد و مجددا بیدار شود و این بار چشمش به دب اصغر بیوفتد، گمشده اش پیدا می شود.

 

ظهور ابر در آسمان:

اگر ابر سیاه به ویژه از سمت شمال در آسمان ظاهر می شد و سمت جنوب نیز هوا گرفته بود، معتقد بودند که باران یا تگرک می بارد، ولی چنین خاصیتی را برای ابر سپید قائل نبودند. بالا آمدن ابر سپید در آسمان را دلیل فراوانی مورچه بالدار می دانستند.

 

وقوع زلزله:

چنین می پنداشتند که دنیا روی شاخ گاوی قرار دارد و هرگاه گاو خسته شود و دنیا را از روی یک شاخ خود به شاخ دیگرش بیندازد، زلزله رخ می دهد. برخی نیز معتقد بودند که بخارات زمین در هنگام خروج، سبب لرزش و وقوع زلزله می شوند.

 

خشکسالی و ترسالی:

وقوع خشکسالی را ناشی از خشم خدا بر اثر کم فروشی کسبه می دانستند که چاره آن نیز توبه و زیارت اهل قبور بود. ترسالی را نیز نشانه رضایت خدا و قبول دعای فردی صالح می پنداشتند.

 

بانگ کلاغ:

بانگ کلاغ را بعضا نشانه خبر بد و بروز بلا می دانستند. از سوی دیگر، برخی نیز آن را نشانه خبر خوش و رسیدن میهمان و برپایی شادی در خانه می پنداشتند.

 

زوزه سگ:

زوزه سگ را دلیل بروز خصومت و خبر ناگوار یا وقوع فساد، ترس و محذور می انگاشتند. البته به ندرت آن را دلیل شادی نیز می دانستند.

 

ریختن ناگهانی آب:

نشانه جابجا شدن، شادی، رسیدن مال، رسیدن خبر، دریافت هدیه یا بروز غم و اندوه بود.

 

صدای رعد و برق:

معمولا نشانه تشویش، خوف، خبر ناگوار یا پریشانی بود. به ندرت آن را دلیل سود و منفعت نیز می دانستند.

 

قرار گرفتن لنگه های کفش به روی یکدیگر:

نشانه فراهم شدن آسایش و مراد و دوستی، رسیدن غایب یا در پیش بودن سفری خوش بود. گاهی نیز آن را دلیل بروز بیماری می دانستند.

 

گیر کردن لقمه در گلو:

نشانه سوغاتی خوردن، سود بردن، میهمان شدن یا خوردن از سفره پادشاهان بود. گاهی نیز آن را دلیل زیان دیدن از شریک و حیف و میل مال مشترک می پنداشتند.

 

خوف ناگهانی به دل افتادن:

نشانه فراهم شدن دولت و سعادت و نصرت و آسایش بود.

 

فریاد و گریه کودک:

دلیل رفتن به میهمانی و دستیابی به عزت و مال و روزی و آسایش بر شمرده می شد.

 

رویت ناگهانی ملوک:

نشانه افزایش شوکت و شادی و به دست آوردن ملک و مال بر شمرده می شد.

 

عطسه کردن در خواب:

دلالت بر شادی، دریافت هدیه، نقل مکان، بخت و اقبال و فزونی جاه و مال داشت.

 

ترسیدن در خواب:

نشانه سفر و ظفر و شادی فراوان و رسیدن به جاه و منصب بود.

 

خنده یا گریه در خواب:

بر شادمانی و منفعت دلالت داشت.

 

افتادن ناگهانی کلاه یا دستار از سر:

حاکی از شادی و دستیابی به مال و جاه بود. بعضا نیز آن را نشانه غم و سفر بی هنگام و ایجاد خصومت می دانستند.

 

دیدن جنازه و تابوت:

برای فردی که قصد سفر داشت، رویت جنازه یا تابوت مانعی موکد بر سفر تلقی می شد و فرد می بایست از آن سفر، دست کم در آن روز، اجتناب کند.

 

شنیدن آواز مرغ حق:

شنیدن صدای مرغ حق، شوم و بدشگون محسوب می شد. اگر صدای این پرنده پیش از نیمه شب شنیده می شد، نشانه وقوع رنج و بیماری و بلای ناگهانی بود و چنانچه پس از نیمه شب به گوش می رسید، بر مرگ و تخریب خانه و مانند اینها دلالت می نمود.

 

پشت هم ردیف شدن استکان ها:

چنانچه تعدادی استکان پشت سر هم قرار می گرفتند یا به اصطلاح، قطار می شدند، آن را دلیل ورود کسی می دانستند. در چنین شرایطی، استکان ها را یکی پس از دیگری با می آید و نمی آید می شمردند که اگر به می آید ختم می شد، ورود فرد را زود و اگر به نمی آید ختم می شد، ورود فرد را با تاخیر تلقی می کردند.

 

دیدن تفاله چای شناور در استکان:

آن را نیز دلیل ورود میهمان می انگاشتند و از روی بزرگی و کوچکی تفاله چای شناور، اندازه جثه میهمان را حدس می زدند.

 

پاشیدن تخم جارو زیر دست و پای کسی:

آن را سبب بروز آشوب در زندگی فرد مورد نظر می دانستند.

 

نگهداری حیوانات در خانه:

نگهداری حیواناتی همچون مرغ و جوجه و گوسپند و گربه و قناری و بلبل در خانه، برای همگان خوشایند نبود و اصطلاحا آمد نداشت. معمولا، فقط افرادی که بر حسب تجربه های پیشین از آمد دار بودن نگهداری این دست حیوانات برای خود مطمئن بودند، به این کار مبادرت می ورزیدند. البته بچه زاییدن گربه در خانه را به فال نیک می گرفتند و آن را سبب وسعت معاش و رونق کسب و کار می پنداشتند. اگر هم گربه ای بچه خود را که در جایی دیگر زاییده بود، به خانه کسی می آورد، آن را نشانه خبر بسیار خوش و رسیدن حتمی رزق و روزی می دانستند.

 

دیدن خرخاکی:

دیدن این حشره را معمولا به فال نیک می گرفتند؛ به ویژه دیدن آن در هنگام تحویل سال و روی سفره هفت سین، بسیار خوش یمن بود.

 

باز ماندن قیچی:

باز ماندن قیچی را نشانه بروز نزاع در خانه می دانستند. همچنین، افتادن قیچی باز بر روی زمین را دلیل قرار گرفتن در معرض تهمت بر می شمردند.

 

گرفتن ناخن:

گرفتن همزمان ناخن دست و پا را سبب بروز غم و اندوه، پراکندن ناخن گرفته شده را موجب بروز پریشانی و گرفتن ناخن به هنگام شب را باعث دلتنگی می دانستند. توصیه می شد که ناخن گرفته شده را در پاشنه در دفن نمایند و این کار را مایه وسعت رزق می انگاشتند.

 

برخی از اعتقادات عوام:

اگر بختک روی کسی بیوفتد و آن کس بتواند دماغ او را بگیرد، همه خواسته هایش توسط بختک برآورده می گردد. همچنین، نشانه هفت گنج نیز از سوی بختک در اختیارش گذاشته می شود.

اگر اجنه با کسی دوست شوند، هر شب به قدر نیاز آن کس، پول زیر تشکش می گذارند.

روی هر گنج، اژدهایی خوابیده است.

هر خانه ای یک مار دارد که صاحب آن خانه است.

بازی یک قل دو قل سبب بروز قحطی می شود.

آیینه انداختن، بیماری می آورد.

سیمرغ همه زبان ها را می داند و اگر کسی یک طاووس ماده برای او به کوه قاف ببرد، سیمرغ تمامی آنها را به وی می آموزد.

اگر مشت نوزاد به هنگام تولد باز باشد، پر روزی و اگر بسته باشد، تنگ روزی خواهد بود.

اگر امور کفن و دفن مرده سبک بنشیند و سریع پیش برود، میت ثواب کار است و اگر سنگین بنشیند و معطلی داشته باشد، مرده گناهکار است و از قبر و پرسش و پاسخ آن می ترسد.

اگر در خانه ای اسپند پاشیده شود، دعوا رخ می دهد.

با هم خوردن ماست و سرکه باعث بروز بیماری برص یا پیسی می شود.

دندان زدن پوست خربزه سبب کم شدن تکبر، درشتی چشم و سپیدی دندان می شود.

ناخن آدم خسیس سفت می شود.

بچه ای که نتواند ناخن دست راستش را بگیرد، نمی تواند نان خودش را در بیاورد.

اگر گاودار یا گوسفنددار آب داخل شیر بریزد، گاو و گوسفندش تلف می شود.

اگر قاصدک به خانه بیاید، خبر خوشی از راه می رسد.

اگر کسی میان درگاه در بنشیند، مقروض می شود.

اگر لقمه در گلو گیر کند، کسی دلش از آن غذا می خواهد.

اگر کسی زبان خود را گاز بگیرد، شخص دیگری در حال غیبت کردن از اوست.

اگر کسی گوشش زنگ بزند، شخصی در حال صحبت کردن درباره اوست.

در خانه ای که عنکبوت تار بتند، فقر می آید.

اگر دو نفر از خانواده ای مردند، برای جلوگیری از مرگ نفر سوم باید گوسفند قربانی نمود.
فردی که برادر دارد، نباید چشم گوسفند بخورد.

کسی که روی ناخنش خال سفید بیوفتد، جامه نو می پوشد.

اگر در خانه ای درب نو بگذارند، باید گوسفند قربانی کنند.

با اسباب عقد نباید تنباکو و ذغال همراه کرد، زیرا باعث تلخی و سیاهی عروسی می شود.

خرده نانی که روی زمین افتاده را باید برداشت و بوسید و خورد یا کنار دیوار گذاشت؛ در غیر این صورت، قحطی می شود.

شب ها نباید نمک از خانه به بیرون داد، زیرا خیر و برکت از خانه می رود.

بعد از غروب آفتاب نباید از خانه کسی آب بیرون برد، چرا که باعث فقر ساکنین آن خانه می شود.

هر کس، چه سالم و چه بیمار، اگر عطسه کند، دست کم تا سه روز دیگر زنده می ماند.

هر کس میوه درخت خودش را بخورد، مار او را نمی گزد.

پس از زایمان، مقداری برنج خشک و خرده نبات در دهان زائو می ریختند و می گفتند آنها را بجود تا دندان هایش سفت شوند.

اگر کسی سفره اش را به سمت فردی دیگر بتکاند، درمانده می شود.

اول ماه نباید سراغ حکیم و دوا رفت، زیرا سبب می شود تا پایان ماه سر و کار فرد با آنها باشد.

کسی را که بخواهند برنگردد، باید پشت سرش کوزه بشکنند.

اگر روز اول و دوم به سرسلامتی عزادار بروند، باید روز سوم هم حتما بروند تا طاق بشود.

وقتی بچه در جایی زمین خورد، باید در آن محل میخ بکوبند و آب طلا زده به بچه بنوشانند تا مضرتی نشود.

اگر فضله کلاغ یا کبوتر یا گنجشک از هوا روی لباس زن یا دختری می افتاد، می گفتند سپیدبخت می شود.

ته سفره نذری را روی سر دختری که بختش بسته بود می تکاندند تا بختش باز شود.

جنس اگر از قفسه دکاندار می ریخت، می گفتند مشتری آن در راه است.

نگه داشتن جغد سبب مرگ و میر و خانه خرابی می شود.

اگر کسی به عرعر خر بخندد، لبش شکاف می خورد.

اگر پاشنه های کفش کسی جلوی هم جفت شوند، صاحبش پولدار می شود.

دود اگر به سمت کسی برود، حاکی از پولدار بودن صاحبش است.

اگر اول روز یا ماه یا سال از دست کسی که پولدار است پول بگیرند، تا پایان آن روز یا ماه یا سال، پولدار خواهند بود.

اگر پشت لباس مردی تا بخورد، نشانه آن است که پول به دست می آورد.

اگر سه بشقاب پشت سر هم ردیف شوند، دال بر آن است که میهمان می آید. اگر ظرف کوچکی هم کنارشان باشد، معلوم می شود که میهمان، کودکی نیز به همراه دارد.

اگر آب یا لقمه غذا به گلوی فردی بجهد، آن فرد سوغاتی خواهد خورد.

اگر لیوان آب برگردد و آب بریزد، نشانه روشنایی است.

زن و خانه و اسب، خوش قدم و بد قدم دارند.

اگر مردی از بین دو زن عبور کند، در کار او گره می افتد.

هر کس که در خانه فرد بد قدمی منزل کند، یا بیمار و گرفتار می شود و یا می میرد.

هرگاه ابری به شکل شتر در آسمان ظاهر شود، در آن سال وبا خواهد آمد.

اگر مسافری که به قصد آغاز سفر از خانه بیرون آمده، با پیرزنی سرخ مو مواجه گردد، آن سفر برایش بدشگون است.

اگر شراره ای از آتش بازی در خانه ای بیوفتد، در آن خانه عروسی سر خواهد گرفت.

تیغه های قیچی اگر باز بمانند یا آنها را به هم بزنند، دعوا می شود. سکه یا کلیدهای یک دسته کلید را نیز اگر به هم بزنند، دعوا رخ می دهد.

کلاه را نباید وارونه روی زمین گذاشت، چون باعث مرگ صاحبش می شود.

خرد کردن کاغذ یا پارچه کهنه با قیچی، فقر می آورد.

اگر ظرف بلور یا چینی بشکند، نباید دلگیر شد؛ چون قضا و بلا بوده است.

آب خوردن به حالت دمر، عقل را کم می کند.

وقتی چند نفر دور هم نشسته اند، نباید تعداد آنها را شمرد، زیرا از عده آنها کم می شود.

اگر کسی چهل روز گوشت نخورد، دیوانه می شود.

هر کس سر سفره زیاد نان خرد کند، فرزندان زیادی به دست خواهد آورد.

لباس زرد، آمد نیامد دارد، ولی لباس های سپید، سبز و مشکی، حتما خوش یمن هستند.

اگر کسی شانه دیگری را به سر خود بزند، از چشم او می افتد و بین آنها سردی واقع می شود.

اگر نی قلیان را به کسی بزنند، لاغر می شود.

بنا اگر اجاق بسازد، آواره می شود.

اگر کسی دستور ساختن قبر خود را بدهد، عمرش طولانی می شود.

 

 

 

منبع: هزارک

گردآوری و تنظیم: فرید نوبخت حقیقی

موسسه فرهنگی رادنواندیش

عکس تیتر: مهر

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: