|

طب سنتی و عامیانه اقوام ایرانی (قسمت ششم)

دوشنبه, 06 آذر,1402 - 09:59
درمان بیماری های روحی و روانی (بخش اول)
طب سنتی و عامیانه اقوام ایرانی (قسمت ششم)

هزارک -

 

مقدمه:

بیماری روحی و روانی به اختلالی گفته می شود که بر ذهن، روان، تفکر، خلق و خو و ادراک فرد اثر می گذارد و موجبات ناراحتی و ناتوانی وی را فراهم می سازد. بیماری ها و اختلالات روانی علل و انواع گوناگونی دارند و زندگی افراد مبتلا را به درجات مختلف تحت تاثیر قرار می دهند. امروزه، با پیشرفت دانش پزشکی و توسعه علوم اعصاب، دلائل فیزیولوژیک بسیاری از این دست بیماری ها و اختلالات و نیز روش های درمان موثر آنها شناخته شده اند، ولی از هزاره ها پیشتر و حتی تا کنون، بسیاری از افراد و جوامع، عللی ماوراءالطبیعی برای این بیماری ها قائل بوده و هستند و لاجرم، درمان آنها را نیز در توسل به اذکار و ادعیه و موجودات غیر مادی جستجو می کرده اند. در میان اقوام ایرانی نیز اوضاع بر همین منوال بوده و به ویژه در گذشته، دعانویسی و رمالی نقشی محوری در برخورد با این گروه از بیماران داشته است. اگر چه بر خوانندگان این مطلب پر واضح و مبرهن است که شیوه های ذکر شده در این نوشتار چیزی جز خرافه نیستند و به هیچ عنوان تاثیری بر درمان این دست بیماری ها و اختلالات ندارند، لیکن بدان سبب که تعدادی از آنها هنوز هم در میان برخی افراد و جوامع رواج دارند و بخشی از فرهنگ عامیانه آنان را شکل می دهند، در اینجا به شرح بعضی از رویکردهای درمانی بیماری های روحی و روانی در نواحی مختلف ایران خواهیم پرداخت.

    

بیماری های روحی

در روستای بند اورمیه، برای درمان کودکی که دچار شوک روحی شده، پنجه بریده گرگ را در پارچه ای می پیچند و به پشت کودک می دوزند.

در رامسر و روستاهای اطراف آن، برای درمان بيماری های روحی نزد دعانويس می روند و برای بيمار دعا می گيرند كه اين دعا را دود آوه شور می نامند. قسمتی از دود آوه شور را می سوزانند و دودش را به بيمار می دهند و تكه ديگری از آن را در ليوان آب می گذارند و آب آن لیوان را به بيمار می نوشانند. نوع ديگری از دعا نیز در این مناطق استفاده می شود كه به گردن و يا بازوی بيمار بسته می شود. شيوه ديگر درمان بيماری روحی اين است كه لبه تبر را با آب می شویند و آبش را به بيمار می نوشانند. يا اينكه آب سرد را در درپوش ديگ می ریزند و به بيمار می نوشانند. یا چوب درختی به نام "تادانه چو" را تكه تكه می نمایند و همیشه همراه بيمار می كنند.

در ترکمن صحرا، فرد مبتلا به بیماری روحی را به خانه یک سید می برند. طلبه های حاضر در محل، چهل بار سوره یس را همخوانی می کنند. سپس سید با یک چوبدست به سر و بدن بیمار ضربه می زند و آیاتی از قرآن می خواند و دعایی می نویسد که به گردن یا بازوی بیمار می بندند.

در سروستان، دعانویس دعایی می نویسد که آن را جلد می کنند و داخل بالش بیمار قرار می دهند. تا شفای کامل فرد بیمار، هر چهارشنبه جهت بالش و رختخواب او را نیز باید تغییر دهند.

در دو روستای سوغانلو و قلعه تراش پیرانشهر، تكه ای فلز مس را در آتش گرم می کنند و داخل كاسه آبی كه بالای سر بيمار قرار دارد، می اندازند. در اثر حرارت، شكل هر چيزی كه در آب نقش ببندد را علت بيماری می دانند و بدين ترتيب، دعای مربوط به آن را می نویسند. در گردكشانه نیز جگر يا قلوه كباب شده گرگ تجويز می شود.

در شهرکرد و روستاهای اطرافش، دعا را تنها درمان جهت بيماری های روحی می دانند. بر این اساس، برای كسانی كه دچار بيماری های روحی شديد شده اند، از ملای ده دعا می گيرند و يا برايش در امامزاده ای نذر و نياز می كنند.

در اردبیل، برای اشخاصی كه به سبب بيماری روحی دچار اختلال حواس شده اند، مقداری موميایی را می سابند و به شخص می خورانند. همچنين، برای درمان اينگونه بيماری ها، شیء فلزی تيز و برنده ای مانند شمشير يا قمه يا چاقو را روی آب جاری می كشند تا بيماری را بهبود دهند. یا وسط قرص نانی را در می آورند و كودک بیمار را از ميان آن عبور می دهند. نوشیدن دم كرده گل گاو زبان از ديگر روش های درمان بيماری های روحی است. در روستای سوغانلو برای درمان بیماری روحی "ساعات داما" که بیمار دچار بی حالی و کجی دهان می شود، بيمار را از زير داس بزرگی به نام درگز يا سوراخ ديوار يا غربال عبور می دهند. یا بزغاله ای را سر می برند و بدون اينكه پوستش را جدا كنند، آن را از وسط به دو نيم می كنند. سپس هر نيمه را از طرفين در می آويزند و بيمار را از ميان آن عبور می دهند. در روستای گول تپه از مقابل در هفت منزل مقداری خاک بر می دارند و آن را همراه با اسپند دود می كنند و كودک را در مقابل دود آن مي گيرند؛ يا بند هفت دست تنبان را می سوزانند و كودک بيمار را در مقابل دود آن قرار می دهند؛ یا پشت و سر آستين های پيراهن خود بيمار را می سوزانند و او را در مقابل دود آن قرار می دهند. همچنین باور داشتند که اگر اسبی را در مقابل منزل بيمار به شيهه وادارند، بیمار بهبود خواهد یافت.

در شاهرود به فردی كه دچار بيماری روحی می شود، ضرری می گويند. برای درمان وی، از خانه فرد خسيسی بدون آنکه متوجه شود، غذايی می دزدند و به بيمار می خورانند. فرد خسيس با متوجه شدن دزدی به جوش و خروش می افتد و اهالی بر اين باورند كه بدین ترتیب بيمار درمان می شود.

در صومعه سرای گیلان اگر در رفتار و حالات شخصی نشانه هايی از بيماری روحی و روانی مشاهده شود، او را نزد دعانويس می برند. او روی كاغذ باريک و بلندی با جوهر و قلم دعاهايی مي نویسد. اين دعاها بر سه كاغذ نوشته می شوند. يكی را به بازوی فرد می بندند، يكی را همراه با اسپند، موی گربه و سير می سوزاندند و ديگری را در آب حل می کنند و خود را با آن می شویند و مقداری از آن را نیز می خورند. همچنين افراد مبتلا را جهت زيارت به امامزاده های محل يا روستاهای مجاور می برند و يكی دو روز ایشان را با طنابی سبز رنگ به ضريح معصوم زادگان می بندند. در روستای اباتر، درخت مقدس و بزرگی به نام درخت مزار در كنار قبرستان قديمی روستا قرار دارد که اهالی برای رفع بيماری هايی مانند ترس، وحشت و جنون، به درخت مزار متوسل می شوند و تكه ای پارچه به شاخه درخت می بندند.

 

ترس و هول

در ایرانشهر، مخلوطی از چهل ماده و گیاه دارویی از جمله زیتون، روغن حیوانی، آب منداب، هون جار، تخم چهارپا، نیل، جواشیر، کیل کوره و سیرسک را تهیه می کنند و برای رفع ترس به مفاصل بدن بیمار می مالند.

سیستانی های ساکن علی آباد کتول، برای رفع ترس بیمار، آب نیم خورده مرغ را در همان ظرف به بیمار می نوشانند.

در کرمان برای رفع ترس از گیاهان "اگر" و "صبر زرد" استفاده می کنند.

در شاهرود با مشاهده حالات ترس و وحشت در فرد، فورا او را نزد دعانويس می برند و با كتابی به نام جامع الدعوات، سر كتاب می گيرند. دعانويس سه دعا می نويسد كه يكی را بیمار بايد نزد خود نگاه دارد، يكی را با اسپند و فضولات الاغ بسوزاند، و ديگری را در آب حل كند و در چند نوبت بنوشد و در صورت لزوم، خود را با آب آن بشويد. در روستای فرومد موميايی را در آب حل می کنند و به فردی كه ترسيده، می دهند. عرب های مقيم شاهرود برای رفع ترس، مهر كربلا و آهن زير بالش بیمار می گذارند.

در بيرجند داروهای گياهی و غيرگياهی كه برای درمان ترس استفاده می كنند عبارتند از بيضه سگ آبی، دم كرده گل گاو زبان، سنبل الطيب و ليمو عمانی. در روستای چنشت به مريض چهار نوع دعا می دهند و بيمار بايد يکی را با اسپند دود كند، دعای ديگر را با آب گل صد برگ بخورد، دعای ديگر را در قبرستان كهنه دفن كند و دعای چهارم را به لباس خود ببندد كه اين دعا بايد تا چهل روز روی لباس او باقی بماند. در سربيشه، آب روی زنجير مسجد می ريزند و آبی كه از زنجير می چکد را به بيمار می دهند تا بخورد. در روستای خور نيز برای درمان بيماری كه ترسيده، كاردی كه سر تنور است را آب می كشند و آن آب را به بیمار می دهند تا بنوشد.

در برخی روستاهای شهرکرد، از جمله روستای آزادگان، يک ميله چوبی و يا تكه ای طلا و یا حتی چفت آهنی در را در آب فرو می كنند و آن آب را به خورد بیمار  می دهند.

در ترکمن صحرا برای رفع ترس دو تا سه روز جوجه زنده ای را روی شکم بیمار قرار می دهند. همچنین، به بیماری که دچار ترس شده، چهار گوشه قرآن را با یک لیوان آب می شویند و به بیمار می نوشانند.

در اردبیل، برای درمان ترس پيش دعانويس می روند. معمولا دعا نويس دعا را پس از نوشتن، داخل پارچه سبز يا مشكی رنگی می گذارد و تحويل بيمار يا اطرافيان وی می دهد. بيمار باید هميشه آن دعا را همراه خود داشته باشد و با موی گربه و اسپند يا داخل كمی گلاب بخيساند. مقداری از آن آب را باید به بیمار بنوشانند و مقداری را نیز به بند مفاصل اعضای بدن او مانند پاها، روی دست ها، روی زانوها و پيشانی وی بمالند. در روستای گول تپه، بين كتف های بيمار را حجامت می كنند.

در همدان اگر كسی بترسد، در روز چهارشنبه موم آب شده را در كاسه ای آب می ریزند و  روی سينه او می گذاردند و معتقدند كه بیمار، عكس فردی که از او ترسیده را در كاسه آب می بيند و بدين ترتیب حالش بهتر می شود.

در بافق، برای رفع ترس از بچه ای که ترسیده، دعانویس غربالی را جلوی بچه می گیرد و از پشت غربال به غربال آب می پاشد و دعا می خواند. دعای دیگری نیز در کاغذ می نویسد که باید آن را در پارچه ای بپیچند و تا یک ماه به لباس بچه بیاویزند.

در دلیجان، دعانویس دستمالی را دور سر بیمار مبتلا به ترس می چرخاند و همزمان، دعای مخصوص رفع ترس را می خواند.

در اصفهان اگر کسی هول بکند، سنگی سیاه به نام قهره را داخل ظرفی آب می گذارند و می مالند و آن آب را به بیمار می نوشانند.

در هزاوه، برای درمان کسی که هول کرده، یک قطعه طلا را در آب می گذارند و از آن آب به بیمار می نوشانند. همچنین، کسی را که هول کرده، روی زمین می خوابانند و کم کم مقداری آرد روی بدنش می ریزند و با جارو، آهسته به بدنش ضربه می زنند تا هول او بر طرف گردد.

در برخی روستاهای زنجان، قاشقی چوبی را روی آتش گرم می کنند و به گردن بیمار می زنند تا بر اثر این شوک، مشکلش مرتفع شود.

در خراسان، گوسفندی ذبح می کنند و دل آن را در حالی که هنوز گرم است، چند دقیقه در دست بیماری که دچار ترس و هول شده می گذارند. سپس همان دل گوسفند را کباب می کنند و به بیمار می خورانند. همچنین اگر کسی بر اثر ترس ناگهانی یا عصبانیت شدید جوش بزند، شاهرگ های زیر شانه او را که رگ قولنج یا رگ هول نامیده می شوند، از پشت سر می گیرند و چند دقیقه می مالند. اگر بیمار دچار هول گردد، بدون آنکه متوجه شود، آب خنک به صورت او می پاشند و سپس دم کرده گل گاو زبان به او می نوشانند.

در اسدآباد همدان، زهره گرگ را در پارچه ای می پیچند و به شانه بیمار مبتلا به ترس می بندند.

در میانه، برای درمان کودکی که دچار ترس شده، از جلوی در هفت خانه به طور پنهانی مقداری خاک بر می دارند و با آرد مخلوط می کنندو به طور ناگهانی به چهار کنج اتاقی که کودک بیمار در آن خوابیده می پاشند.

در شوش خوزستان برای رفع ترس از کودک، مورچه ای را از قبرستان می گیرند و در پارچه ای می پیچند و مانند دعا به شانه کودک می بندند. اعتقاد بر این است که با مردن آن مورچه، ترس کودک نیز از بین می رود.

برخی معتقدند کسی که دچار ترس ناگهانی شود یا به اصطلاح، هول کند، زهره اش می ترکد و برای درمان باید زهره مار، گرگ یا خرگوش را در دست بگیرد و بترکاند و آبش را در استکانی بریزد. سپس باید سرمه هفت جواهر را با آب زهره مخلوط کند و خالی از آن روی پوست خود ایجاد نماید.

در روستاهای قائمشهر مازندران، اگر تازه عروس یا تازه دامادی دچار ترس باشد، فردای روز عقد باید بدنش را با آب سفره عقد بشوید تا ترسش بر طرف شود.

در خرمشهر، بچه ای که ترسیده باشد، ترسش را می برند؛ بدین ترتیب که شب شنبه، سه یا هفت دختر، یک تکه زاج سفید می آورند و به ترتیب، آن را به دندان می گیرند و می گویند "ترست را بریدم". سپس آن تکه زاج را از یقه خود پایین می اندازند و آتش روشن می کنند و زاج را همراه مقداری نمک و اسفند دور سر بچه می گردانند و داخل آتش می اندازند. زاج در حال سوختن، اشکال مختلفی به خود می گیرد و از شکل آن، متوجه می شوند که بچه از چه چیزی ترسیده است. آنگاه تمام آتش را در چهار راهی می ریزند و مقداری از زاج سوخته را نیز در کف دستشان می سایند و بین دو ابرو و وسط دست ها و پای بچه می مالند.

در بوشهر، برای درمان نوزادی که دچار وقت زدگی است (یعنی به طور ناگهانی در خواب از جا می پرد)، مادر نوزاد همراه دخترش در وسط کوچه تنوری گرم می کنند و روی آن آب نمک می ریزند و نوزاد را سه بار از روی تنور رد می کنند و پس می گیرند.

 

جنون

در ایلام جهت درمان جنون وسط سر بیمار را می تراشند و چند خراش روی پوست سر وی ایجاد می کنند. سپس روی خراش ها پیه می گذارند.

در روستای تنيان از صومعه سرای گیلان، بيمار را در اطاقی تاريک می نشانند و پالانی رويش می گذارند و با ميله ای پيشانی او را داغ می كنند. یا كمی موميايی به او می خورانند. علاوه بر اينها، بيمار را جهت دریافت دعا نزد دعانويس می برند.

در بافق برای درمان مضرتی (کسی که بی حرکت به نقطه ای چشم می دوزد و رفتارش به مانند دیوانه ها است)، دعانویس دعای مخصوصی می نویسد و آن را با کاغذ جلد می گیرد. اطراف جلد را موم می مالد و آن را داخل کیسه ای چرمی یا پارچه ای قرار می دهد و به بازوی راست بیمار می بندد. بیمار باید همیشه این دعا را همراه خود داشته باشد.

در میبد یزد، موی گربه سه رنگ، کرک شتر، موی بز سرخ رنگ و علف کوهی را به هم می بافند و به بازوی بیمار می بندند. یا موی گربه سه رنگ، اسفند، بید مخصوص بخور و زاج را با هم آتش می زنند و دود آن را به سمت بیمار می دهند.

 

 

 

گردآوری و تنظیم: فرید نوبخت حقیقی

به سفارش سایت هزارک

موسسه فرهنگی رادنواندیش

 

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: