|

رقص لُری، نیایش ایل در ستایش پروردگار

یکشنبه, 02 مرداد,1401 - 08:50
رقص در کهگیلویه و بویراحمد، پر محتواست و بامعنا. از پایی که بر زمین کوبیده می‌شود و معنایش رادی ست و در پی کُشتن مَنیّت است تا دستی که در آسمان می‌چرخد و پیغامش رهایی و شادی ست. این نمود و نمادها، در پی نیایش خالقی ست، هم در فرم، پیام زیبایی از ستایش دارد و هم در محتوا و معنا!
رقص لُری، نیایش ایل در ستایش پروردگار

هزارک -

دستمالت، رنگِ چشمان خداست.
بچرخ ایلدختِ زیبانگار ایل!
بچرخ در چرخُشت هستی،
بچرخ در چرخ چرخانِ روزگار، دوشادوش ایلمردت! این شیوه‌ی دیرینه‌ی نیایش است و ستایش.
دستانت رو به آسمان، مشعوفند
 

به تلاوت کیهان:
خدایا سپاس! که سرزندگی، ارزندگی و برازندگی در سرتاپای ایلم موج می‌زند!
می‌رقصم و پای بر زمین می‌کوبم: من دختِ ایلم! پای بر منیت، غرور و دورنگی می‌کوبم. با این پیام که از این خاک برآمده ام؛ خاک بداند که خاکی‌ام و به خاک پاک بر می‌گردم.
در دست هر نیایشگری، دستمال هفت رنگی ست. دستمال هفت رنگ را تا «سَوُزوسُرخ» - بخوانید رنگین کمان- می‌چرخانند و چنین با ناز حریر ابریشمی بر شانه‌های باد، به رنگین کمان درود می‌گوید و بدرود!
هر زنی، دست در دست مَردِ خویش- شوُیِ مویْ سیاهِ رویْ سپیدِ خود- «چارقد» بر پیشانی، «لَچک» - کلاه زنانه- بر سر، «دَلْگ» در بَر- تن-، مخمل محلی‌پوش می‌رقصد و دلخوش است که این پایکوبی، آیین نیایش ایل است در ستایش پروردگار جهانیان.
هر قطعه‌ای ازین آیین، خُرده آیینی دارد و آیینه‌ای ست فراروی هر ایلمرد و ایلدختی. هر مهربانویی دست در دست مهربانی، گِرد دایره‌ی ستایش پروردگار می‌چرخد و در این گردونه‌ی مهر، دست افشانی می‌کند و پایکوبی. چه بالیدنی بِه از این!
بدین شکل که یک ایلبانو، یک ایلمرد، یک در میان، دست در دست هم به مهر، می‌چرخند، دست می‌افشانند، پای می‌کوبند و در دَوَرانی دَوّار، دوُر می‌زنند تا همگان بدانند که زن و مرد در آیین و قاموسِ «لُر» از حقوق برابر و یکسانی، برخوردارند. و چه حیا و حجاب زیبایی! همه نجیبند و حجیب. چشم‌ها هم به شیوه‌ی ستایش مشغولند و محال است که چشمی به ناچشمی- نامحرمی- بچرخد.
هرچه هست همه زیبایی است و فریبایی عبادت است و عبارت: «عبارت رادی، آزادی و شادی!»
در بزم عروسی، همه‌ی رقاصان دایره‌وار با هم دست گره زده که نماد عهد و پیمان است. عهدِ «ککاگر» ی و پیمان «نوع» دوستی. با فروزش آتش، خرده آیین دگری در این بزم مهرآیین، روشنایی بخش است. در پسین و با غروب آفتاب عالمتاب، دورِ آتشی می‌رقصند که در کهگیلویه و بویراحمد، نماد پاکی ست. کهگیلویه و بویراحمد ی‌ها بر این باورند که سیاووش نیک سیرت، از آن آتش، با معرفت دل آیینه‌ای خود، گذشته است و مردمان ایل، به عشق سیاووش پاک منش، دور آتش گرد هم می‌آیند؛ می‌رقصند تا بگویند پاک سرشتی، رسم رسام ایل و ایلیاتی ست. چه معرفت زیبایی ست هر تکه ازین پازل زیبا. هر خرده‌ای از این فرهنگ ناب ایرانی، نیایش پروردگار است و ستایش خداوند است و انسانیت!
هرگز نمی‌بینید در ایل دایره‌وار نرقصند؛ چرا که دایره، نماد حلقه‌ی اتحاد است و حلقه‌ی «ایزد مهر». یا همان حلقه‌ی «فره ایزدی» در نماد «فَروَهر» که اینک در تبار لر، نماد «تعهّد» و مرحله‌ی گذر است و نشان مهرآیینی. در این دایره‌ی تعهد، از نقطه‌ی صفر درجه تا سیصد و ششصد درجه، دور می‌زنند و این تسلسُل دَوّار، تا ابد پایدار است و برقرار.
رقص، شکوه شکوفه‌های بهاری در شادیِ فصل پاییز، تابستان و بهار و زمستان است. رقص در کهگیلویه و بویراحمد، پر محتواست و بامعنا. از پایی که بر زمین کوبیده می‌شود و معنایش رادی ست و در پی کُشتن مَنیّت است تا دستی که در آسمان می‌چرخد و پیغامش رهایی و شادی ست. این نمود و نمادها، در پی نیایش خالقی ست، هم در فرم، پیام زیبایی از ستایش دارد و هم در محتوا و معنا!
دست به سوی آسمان می‌رود تا دستمال، در هوا، رها بچرخد و این نماد آزادی و آزادگیِ مردمان لُرتبار است.
در آیینه رقص، قَهْص- شکل و فرم رقص- آیینه‌ی برادری ست و آیین برابری!
بزرگ و کوچک، پیر و جوان، زن و مرد، همه دست در دست هم، دستْ گره می‌زنند به مهر، و با اشعار فولکلور زیبا و دلآرا، فریبا و با «غیرت» و «معرفت» دل‌آرامی می‌کنند:
با «قهصِ» های مختلف «هُشکله»، «سه پا، «دو پا»، «تُرکی»، «اَشتفی منگنا»، «عروس بازار» و قَهص‌های دگر- بخوانید فرم و شکل - پایکوبی می‌کنند به رامش و آوا، سر می‌دهند تا مرزِ آرامش!
در این آیینِ زیبا، زیباترین لباس‌های محلی رنگارنگ، شاد و با هزار رنگ، ملهم از طبیعت زیبای کهگیلویه و بویراحمد و فرهنگ غنی این سامان، بر تن زنان و مردان ایلیاتی، برازنده است و ارزنده!
مردان، با لباس مرصع دلگ و شال، شب کلاه بر سر- همان کلاه مادی ساده -، برنو بر دوش و برخی نیز «چقه زناره» - لباس رزم و خفتان- پوشیده تا در آیین «چوب بازی» مشقِ رزم کنند.
زنان، پس از رقص آیینی خود، در آیین چوب بازی، در محیطی دورتر از میدان بازی، نظاره‌گر رزم مردانه یند. مادران برای رویت روایت برومندی تازه جوان خویش و همسران برای دیدن راز شجاعت مردان خود، سر زِ پای نمی‌شناسند. جوانان هر طایفه، رخی نشان داده و سعی در نمایش قدرت آوردگاهی و جنگاوری خویشند.
با صدای «هو» ی چوب باز مهاجم، مبارزی که در آوردگاه، «دیاق» و پایه- همان چوب بزرگتر- را برای دفاع گرفته، با صدای دلنواز «کَرْنا» با شنیدن صدای «هو» ی ترکه باز، تا خود خدا، «هو هو» می‌کند و «های های» نیوشِ جان.
این میدانِ رزم و بزم، آوردگاهی ست بسانِ میدان رزم و با هر چوبی، صدای «کِلْ» کشیدن زنان، تهییج بخش جوانان ایلیاتی ست. گاه نیز، صدای «سِرو» - سرودی که زنان با آوازی در مایه‌های شور می‌سرایند- دل‌ها را تا آسمان دلبر و دلبری، راهی می‌سازد:
«خُم بُوَندُم، خُم بِسازُم هجله‌ی نازُم شیرین/…»
این آیین نیایش رقص و آیین رزم چوب بازی، از هزارگان سال پیش، نسل به نسل، به ما رسیده است. باید این آیین و آیینه‌ها را در دنیای تهاجم فرهنگی بیگانه و در جهان دود و دروغ و ماهواره، پاس بداریم و سپاس.
رقص، در ورای شکل زیبا و دلنشین و فرمت اجرای آن، معنا و محتوای زیبایی دارد. در گذشته‌های دور، ایلیاتی در این سامان از زاگرس، با دیدن هر نعمت و رحمتی از پروردگار، به نیایش می‌نشسته است و این سرآغاز ستایش آفریدگار بوده است. دست گرفتن، ایستادن یک زن و مرد در کنار هم، چرخیدن، دستمال بازی، دست در آسمان چرخاندن و پای بر زمین کوبیدن، آیینی ست با مفهوم بلندِ کُشتن غرور و منیّت و سپاسگزاری از پروردگاری که به ایل و ایلیاتی، خوان نعمت بخشیده و مایه رحمت بوده است و خواهد بود.
رقص، پیام مخلوق در پاس شادی، آزادی و رادی در مقابل خالق است. رقص لری، معرفت ایلیاتی در پاس و سپاس از آفریدگاری ست که به او آزادی بخشیده است تا انسان باشد؛ رادی بخشیده است تا مرد باشد و شادی بخشیده است تا دست ادب و تکریم بر سینه‌ی تعظیم بگذارد و خالق این شادی‌ها را سپاس بگوید.
چشمان خدا رنگ رویای ایلماه، دخترکی ست که زیبا می‌رقصد و فریبا آواز می‌خواند. سرایش نیایش ایلماه، ماهِ ایل، ستایش پروردگار در سایه‌سار شاه بلوط فراز آبادی ست.
 

 

 

منبع: کبنا نیوز

سحرگاه بیست و نهم
تیرگان ۱۴۰۱خ.
سروش درست بویراحمدی
یاسوج شورانگیز

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: