|
یادداشتی از محمدعلی بدری

نامی که روی جان تهران حک شده است

یکشنبه, 23 مرداد,1401 - 08:36
امام حسین برای تهرانی‌ها، فقط نام یک میدان نیست. عاشقی از کوچه‌های همین شهر بود که شروع شد؛ از همین کوچه‌ها که توی آن‌ها بوی اسپند می‌پیچید و همین پس‌کوچه‌ها که در آن‌ها با صدای «خوش‌آمدید، خوش‌آمدید» به استقبال «سینه‌زنانِ شاهِ دین» می‌رفتند.
نامی که روی جان تهران حک شده است

هزارک -

از همان صبح‌هایی که با پدربزرگْ سرِ کوچۀ پاچنار منتظر می‌ماندیم تا دسته برسد و «دودَمه» را تمرین کند. عاشقی حرف دیروز و امروز نبود؛ پدربزرگْ خودش از بچه‌های هیأت نوباوگان قنات‌آباد بود، از همان وقت که خودش نوباوه بود و اهل قنات‌آباد بود.

تهران قرن‌هاست که دچار این عشق دیرینه است؛ از آن نخستین «یا حسین»‌ها در تکیه نفرآباد تا آن آخرین شبیه‌خوانی‌ها در تکیه دولت که شبیه‌خوان زینب(س) در دستگاه شور می‌خوانْد: «مسلمانان حسین یاور ندارد / به دشت کربلا لشکر ندارد». ارادت تهران را به اهل بیت(ع)، ممنوعیت عزاداری و تعزیه هم نتوانست کم کند.

تهران در این عشق پخته شد و بالید. در دامان خود حاج‌ناظم‌ها را پرورد تا زیر سقف بازار تهران دم بدهند که «همه‌جا کربلاست ...؛ همه‌جا نینواست ...». تهرانِ کهنْ حالا خودش پیرغلام شده بود، خودش روبه‌روی امام‌زاده زید چهارپایه می‌رفت، خودش «ای اهل حرم ...» می‌خواند و به جوان‌ها می‌آموخت که «زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی ... یا حسین جان تویی سرور آزادگی...»

تهران خودش سینه‌زن بود، خودش مصیبت را روی صحنۀ خیابانْ شبیه‌خوانی می‌کرد، خودش خون‌خواهِ خون خدا شده بود؛ و روزی دیگرْ خودش جوان‌هایش را با سربند «یا حسین» راهی جبهه‌ها می‌کرد. این شهر بچه‌ها را در تکیه‌هایی کوچک بزرگ کرد که با چادرسیاه مادرها علم می‌کردند. تهران در خیابان‌هایش فریاد «یا حسین، ...» را بارها و بارها به آسمان مخابره کرده است.

«امام حسین(ع)» برای تهران فقط نام میدانی در مرکز شهر نیست. امام حسین(ع) اثری عمیق است که بر جان تهران حک شده است و ما را زیر پرچم خود گرد آورده است.

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: