هزارک -
مقدمه:
البته در کنار روش های علمی و رویکردهای مبتنی بر شواهد در حوزه پزشکی، شیوه هایی عامیانه و متکی بر تجربیات بشری و باورهای فرهنگی نیز در میان اقوام و جوامع مختلف رواج داشته و دارند تا پاسخگوی نیازهای مبرم و حوائج روزمره توده مردم در موضوعات مرتبط با پزشکی و سلامت باشند. مجموعه این روش ها و شیوه های به جای مانده از گذشتگان، بخشی از تاریخ باستانی و میراث معنوی و ناملموس اقوام و جوامع را تشکیل می دهند. طبعا، اقوام کهنسال ایرانی نیز به فراخور باورهای دیرپای خود، صاحب رویکردهای گسترده ای در این حوزه هستند که پرداختن به آنها، موجب معرفی هر چه بهتر این بخش از میراث فرهنگی آنان خواهد شد.
طی هزاره ها، پزشکی امری متافیزیکی و مبتنی بر اذکار و اوراد و مددجویی از ارواح و ارباب انواع بود؛ ولی نهایتا، بر اساس نظر بقراط در سده پنجم پیش از میلاد که بدن را همچون سایر اجزاء هستی، متشکل از ارکان اربعه (آب و خاک و باد و آتش) و واجد مزاجهایی (گرم و سرد و تر و خشک) متاثر از آن ارکان می دانست و بیماری را نیز نشانه ای از برهم خوردن تعادل ارکان و مزاجها بر می شمرد، پزشکی به امری سکولار تبدیل شد و توجه پزشکان و درمانگران به ساختار و کارکرد بدن انسان جلب گشت.
با آنکه طی سده های متمادی پس از بقراط، پزشکان به پیشرفت های مهمی در خصوص درک ساختار و کارکرد بدن انسان و علل بروز بیماری و روشهای درمان آنها نائل شدند، فرضیه طبی "اخلاطی_مزاجی" او به مدت بیش از دو هزاره در سراسر جهان به عنوان مبنایی بنیادین مورد قبول بود و پزشکان نامدار دیگری همچون جالینوس و ابن سینا نیز طبابت و دیدگاه خود نسبت به سلامت و بیماری را بر همان اساس بنیان نهادند.
با وجود دیرپایی و مقبولیت دیدگاه اخلاطی_مزاجی و روشهای درمانی مبتنی بر آن در میان پزشکان و نیز مردم جهان متمدن دوره های باستان، میانه و مدرن، نهایتا پزشکی نیز همچون سایر شاخه های دانش، دستخوش پیشرفتهای حاصل از یافته های نوین علمی و فناوری گشت و عمدتا طی دوره روشنگری در اروپا (سده های هجدهم تا بیستم میلادی)، به یاری پیشرفت های خیره کننده علوم فیزیک، شیمی و زیست شناسی، شناختی جدید از هستی و حیات به دست آمد و ساختار و کارکرد بدن انسان و علل بروز بیماریها، به گونه ای واقعی تر و خردمندانه تر شناخته شد.
ایران زمین نیز که از دیرباز یکی از کانون های مهم توسعه و نشر فرهنگ و تمدن بشری بود، نقش به سزایی در پیشرفت پزشکی در جهان داشت و با بهره گیری از دانش و تجربیات حکما و اطباء ایرانی و غیر ایرانی و تاسیس مراکزی علمی همچون گندی شاپور که تا پیش از آغاز دوران اسلامی جزو مهمترین مراکز تبادل نظر دانشمندانی از سراسر جهان متمدن آن روزگار محسوب می شد، به توسعه دانش پزشکی کمک شایانی نمود. این پیش زمینه، سبب شکوفایی دانش پزشکی در ایران طی سده های نهم تا چهاردهم میلادی شد و اطباء نام آوری همچون علی بن ربن طبری، زكريای رازی، علی بن عباس مجوسی اهوازی، ابن سينا، ابن رشد قرطبى و اسماعيل جرجانی، موجبات رشد چشمگیر پزشکی را در جهان فراهم ساختند.
از سوی دیگر، جغرافیای خاص و منحصر به فرد ایران، امکان رشد انواع گیاهان و ادویه جات واجد اثرات دارویی را فراهم می آورد. مجموعه این عوامل، به شکل گیری مکتبی طبی با عنوان طب سنتی ایران منتهی شد که امروزه در کنار مکاتب طبی دیگری همچون طب آیورودای هند یا طب چینی، مورد توجه سازمان جهانی بهداشت نیز قرار گرفته است.
بر همین اساس، در این مجموعه نوشتارها در صدد آنیم که صرف نظر از صحت و سقم شیوه های پزشکی سنتی و عامیانه و بدون هرگونه قضاوت نسبت به اثربخشی و کارآمدی روش های طبی شفاهی رایج میان اقوام مختلف ایران و صرفا به منظور بررسی رویکرد فرهنگی اقوام ایرانی نسبت به مقوله پزشکی و سلامت، به ذکر شیوه های متداول در این حیطه بپردازیم. امید است که مطالعه این مقالات، موجب شناخت بهتر اقوام ایرانی و زمینه های فرهنگی آنان در عرصه های مختلف حیات اجتماعی شود.
مبانی طب سنتی ایران:
همانگونه که پیشتر اشاره شد، طب سنتی ایران در واقع همان طب اخلاطی است که مبانی آن نخستین بار توسط بقراط مطرح شد و سپس تا اواخر قرن هجدهم میلادی، در اکثر نقاط جهان مورد تایید و استفاده پزشکان قرار گرفت. البته در این مجموعه نوشتارها بنا نیست که به روش های طبی مبتنی بر این دیدگاه پرداخته شود و عمدتا روش های درمانی عامیانه و شفاهی رایج در نواحی مختلف ایران مورد توجه خواهد بود، لیکن به سبب آمیختگی بسیاری از شیوه های درمانی عامیانه با مبانی طب اخلاطی، در آغاز نظری کوتاه به اصول کلی حاکم بر فرضیات این مکتب طبی خواهیم افکند.
بر اساس نظر بقراط، تمامی اجزاء طبیعت و از جمله بدن انسان از چهار عنصر آب و باد و خاک و آتش تشکیل شده اند. آب، سرد و تر است؛ خاک، سرد و خشک است؛ باد یا هوا، گرم و تر است؛ و آتش، گرم و خشک است. از این منظر، اگر مثلا عنصر آب در یکی از اجزاء طبیعت (مثلا یک خوراکی) غالب باشد، طبع آن خوراکی سرد و تر خواهد بود؛ یا اگر مثلا در خوراکی دیگری عنصر آتش غالب باشد، طبع آن خوراکی گرم و خشک خواهد بود.
عناصر یاد شده، سبب تشکیل اخلاطی تحت عنوان خون و بلغم و صفرا و سودا می شوند و بدن انسان و دیگر موجودات زنده از ترکیب این اخلاط به وجود می آیند. در خون، عنصر هوا غالب است و لذا خون گرم و تر است. در بلغم، عنصر آب غالب است و لذا بلغم سرد و تر است. در صفرا عنصر آتش غالب است و لذا صفرا گرم و خشک است. در سودا نیز عنصر خاک غالب است و لذا سودا سرد و خشک است.
در شرایط عادی و به هنگام سلامت، اخلاط تشکیل دهنده بدن انسان در تعادل هستند، ولی غلبه یکی از این اخلاط چهارگانه، بدن را از تعادل خارج می سازد و باعث بروز بیماری در فرد می گردد. بر همین اساس، پزشک باید با تجویز اغذیه یا ادویه مناسب، زمینه ایجاد تعادل مجدد در اخلاط آن فرد را فراهم سازد. البته گاهی نیز چنین پیش می آید که در یک فرد، به طور ذاتی، یکی از اخلاط، مثلا بلغم یا سودا، بر دیگر اخلاط غلبه دارد و بنابراین، فرد مزبور اصطلاحا بلغمی مزاج یا سوداوی مزاج خواهد بود. در چنین شرایطی، پزشک باید مزاج فرد را بشناسد و متناسب با شرایط مزاجی وی، توصیه های لازم جهت حفظ سلامت یا دفع بیماری احتمالی او را ارائه دهد.
از آنجایی که انواع اغذیه و ادویه نقش مهمی در حفظ بقا و رفع بیماری انسان ها ایفا می کنند، آگاهی از طبع آنها بسیار حائز اهمیت خواهد بود. در این میان، گرمی یا سردی طبع غذاها و دواها، بیشترین اهمیت را دارد و تری و خشکی آنها از درجات اهمیت کمتری برخوردار است. البته در مناطق جغرافیایی و یا در میان اقوام مختلف، طبع برخی از اغذیه و ادویه را متفاوت از دیگر مناطق و اقوام میشناسند. مثلا، فارس ها شیر، گوشت گاو و دانه لوبیا را سرد میدانند، حال آنکه همین غذاها را در گیلان گرم تلقی می کنند. از سوی دیگر، یک غذا ممکن است برای یک فرد سرد و برای فردی دیگر گرم تلقی شود. لذا مشاهده می شود که این دست تقسیم بندی اغذیه و ادویه به گرمی و سردی یا تری و خشکی، چندان اساسی و قابل اتکا نیست و استثنائات فراوانی شامل آن می شود. با این وجود، همین طبقه بندی، اساس عمل و راهگشای حکما برای تجویزات غذایی و دارویی و معالجه بیماران در طب اخلاطی بوده است.
اعضاء رئیسه:
در طب سنتی ایران، چهار عضو بدن شامل قلب و کبد و مغز و مثانه، اعضاء رئیسه نامیده می شوند که با سلامت این چهار عضو، سلامت کلی بدن حاصل می گردد.
درمانگران در طب سنتی ایران:
در طب سنتی ایران، علاوه بر اطبا یا حکما که عمدتا افرادی دنیا دیده و کهنسال بودند و با دانش خود در زمینه اغذیه و ادویه به درمان بیماران مبادرت می ورزیدند، چند گروه از درمانگران دیگر نیز وجود داشتند که در حوزه تخصص خود به مداوای بیماران می پرداختند. این درمانگران، شامل افراد زیر بودند:
- شکسته بند (یا قلم بند)؛ که به درمان شکستگی استخوان ها یا در رفتگی اندام ها می پرداخت.
- ماما (یا ماماچه)؛ که به وضع حمل مادران باردار کمک مینمود.
- دعانویس؛ که در صورت بروز بیماری های روحی، چشم زخم یا مواردی همچون نازایی،با نوشتن دعاهایی ویژه در صدد رفع مشکل بیماران بر می آمد.
- دلاک؛ که اموری همچون رگ زنی، کشیدن دندان و ختنه را انجام می داد.
- حجامتگر؛ که به انجام حجامت یا زالو اندازی مبادرت می ورزید.
- کحال؛ که درمان بیماری های چشم را بر عهده داشت.
ابزار و وسایل طب سنتی:
برخی از مهم ترین ابزار و وسایل طب سنتی عبارت بودند از:
- جوغن؛ هاون چوبی کوچکی که برای کوبیدن داروهای گیاهی مورد استفاده واقع می شد.
- نی؛ قطعه ای ناودانی شکل که شکافی شبیه به قلم نی داشت و برای ختنه کردن مورد استفاده قرار می گرفت.
- پاکی؛ نوعی تیغ سلمانی که در ختنه کردن به کار می رفت.
- کوزه یا دوره؛ ظرف سفالی کوچکی که جهت نگهداری زالو استفاده می شد.
- شاخ گاو؛ شاخی میان تهی با لبه ای نرم و صیقلی که برای مکیدن گوشت بدن به منظور اجرای حجامت به کار برده می شد.
- مهره عقیق؛ که برای داغ درمانی استفاده می شد.
- میخ فلزی؛ که آن نیز برای داغ درمانی به کار می رفت.
- نیشتر؛ تیغی ساییده شده به شکل پیکان توسط سنگ یا چرخ سنباده که برای سوراخ کردن رگ و خون گیری یا دریدن دمل استفاده می شد.
گردآوری و تنظیم: فرید نوبخت حقیقی
به سفارش سایت هزارک
موسسه فرهنگی رادنواندیش
عکس تیتر: سایت علوم پزشکی