|

نگاهی به تاريخچه‌ و انواع رقص در ايران (بخش دوم)

دوشنبه, 23 مرداد,1402 - 08:54
در این بخش با موضوع رقص در ایران در دوره اسلامی و انواع رقص در ایران آشنا خواهیم شد.
نگاهی به تاريخچه‌ و انواع رقص در ايران (بخش دوم)

هزارک -

 

رقص در ایران در دوره اسلامی:

ظهور اسلام و گسترش آن در ايران، قطعاً در منزوی ماندن بسياري از هنرها، از جمله رقص و موسیقی، تاثيری قاطع و به سزا داشته است؛ آنچنانكه هرگونه‌ تظاهر به هنرهای خنيايی، به دليل حرمتی که اسلام نسبت به غنا و تغنی روا داشته، در زمره مناهی قرار می گرفت.

در ابتدای دوره اسلامی، نهي هر گونه حركت موزون و رقص و پايكوبی در مناطق تحت تصرف مسلمانان موضوعی بديهی و پذيرفته‌ شده بود. البته با وجود مخالفت‌ آشكار خلفا و علما با هر نوع بازی، رقص و سماع، اين هنرها توسط اقوام و طوايف‌ مختلف‌ ایرانی در مراسم‌ و آيين‌های سوگ و سرور به كار گرفته می شدند و به حيات خود ادامه می دادند، تا جايی كه مسعودی‌ در قرن سوم هجری و در زمان خلافت عباسيان، از رقص‌ها، بازی‌ها و آوازهای رايج در ميان مردم خراسان بزرگ که یکی از پايگاه های معتبر اسلام بود و به پايتخت سنتی خلافت اسلام يعنی بغداد پهلو می‌زد، سخن می ‌گويد. با این وجود، پس از گذشت‌ چهارده سده از رسوخ اسلام در همه‌ شوون‌ اجتماعی ايرانيان، هنوز بسياري از بازی‌ها، حركات موزون و رقص‌ها به عنوان سنتی پايدار در ميان اقوام ايرانی برقرار مانده اند.

كمتر از دو سده پس از پيدايش و رواج اسلام، انواع رقص و سماع از نواحی مختلف ايران سر برآورد و در مراسم گوناگون مورد استفاده اقوام و طوايف قرار گرفت. دربار خلفای اموی و عباسي نیز از نظر شيوه‌ زندگی و حكومتی، تدریجا نوعی سلطنت دينی را تحت لوای خليفه گری به كار گرفتند، به نحوی که روش‌های سلطنتی حكومت آنها، با جنبه‌های معنوی و بی‌تكلف خلفای راشدين، كاملاً فاصله داشت. آنها در استفاده از سرگرمی‌ها و تنوعاتی كه بر اساس شرع، از محرمات و مناهی بود، ابايی نداشتند. طبری و جاحظ، به دفعات از گروه مغنيان، بازيگران و رقصندگان در دربارهای هارون، امين و محمد عباسی ياد كرده‌اند.

بسياری از خلفای اموی و عباسی به مطالعه در سيره‌ خسروان و قيصران و آگاهی از خصوصيات و علايق آنان و سپس تقليد از شيوه‌ پادشاهی آنها پرداختند. اين نوع تمايلات از سوي كسانی كه علاوه بر ولايت دنيايی، بالاترين مقام دينی نيز محسوب مي‌شدند، به طور طبيعی راه را براي سرگرمی‌ها و دل بستگی‌ها در ميان واليان و اميران دست نشانده‌ خلفا نيز گشود و به اين ترتيب، انواع رقص به دربارها و مجامع و محافل رسمی كشيده شد. علنی شدن اين نوع گرايش ها در ميان مقامات رسمی، از قبح عرفی و دينی انواع بازی ها و رقص‌ها كاست. مسائل ياد شده، زمينه ساز رواج دوباره و رسمی هنر رقص در ميان عشاير و اقوامی گرديد كه به رغم پذيرش اسلام، هنوز دل در گرو بسياری از آداب و رسوم فرهنگی گذشته‌ خود داشتند. شرايط به وجود آمده، فرصتی طلايی برای آنان به شمار می آمد تا اينگونه علايق بزرگان را حمل بر جواز هنر خود بنمایند؛ به ویژه آنكه اين اقوام، هنوز به جنبه‌های آيينی و بازيگرانه‌ رقص‌ها نيز اعتقاد داشتند و رقص و بازی را تنها در مناسك و مراسم ويژه‌ قومی به كار مي‌بردند. با پيدايش تصوف اسلامی و شكل‌گيری انواع فرق صوفيه در فلات ايران و به كارگيری مجدد برخی سنت‌های قديمی در مراسم و تجمعات اين گونه فرقه‌ها، رقص نيز با نام جدید سماع، همواره به مثابه عملی روحانی و مذهبی و خود انگيخته كه منبعث از وجد و خلسه‌ ناشی از نزديكی به حضرت حق توجيه و تفسير می شد، حضوری جدی يافت. پس از آن، بسياری ديگر از جنبش‌های اجتماعی و مذهبی ايران نیز بر ادامه‌ چنين سنت‌هايی پای فشردند و مورد استقبال پيروان خود نیز قرار گرفتند. اين رويداد منجر به موضع‌گيری صريح فقها شد. از همين دوران، علمای اسلام، اعم از اهل سنت و شيعه، رسالات خود را با احاديث و رواياتی انباشتند كه يكسره بر حرمت هرگونه غنا و به ويژه رقص و سماع دلالت داشتند.

البته اقطاب و بزرگان تصوف نيز بيكار ننشتند و به بزرگ نمايی برخی روايات و احاديث محدثين و راويان صدر اسلام پرداختند و آنها را در مقابل نقطه نظرات مخالف خود در زمينه‌ غنا قرار دادند. یکی از معتبرترين و بزرگ‌ترين دانشمندانی كه با ذكر رواياتی از پيامبر اسلام، حكم به جواز سماع داد، امام محمد غزالی بود که در کتاب كيمياي سعادت خود درباره‌ مباح بودن رقص و شادماني به نقل از پیامبر مطالبی را به رشته تحریر در آورد.

چنین شواهد و مستنداتی، اين مسأله را مورد تأييد قرار مي‌دهد كه از عصر امويان تا تأسيس سلسله صفوی، فرم‌های مختلفی از هنر رقص در ميان عوام و خواص جريان داشت و مجريانی مشخص، با نام و نشانی شناخته شده، اجرای آن را بر عهده داشتند.

از دوره صفویه به بعد، به دليل حضور گسترده‌ سياحان و مستشرقين و تأليف سفرنامه ها، مدارك و اسناد جامع‌تری از هنر رقص در اختيارمان قرار می گيرد. توجه خاص سياحان و يا سفيران سفرنامه نويس از جمله شاردن، تاورنيه، اولئاريوس، اورسل، مادام‌ كارلا سرنا، مادام ديولا فوا، یاکوب ادوارد پولاك، فريا استارك، كاسپار دروويل و دیگران به موضوعات اجتماعی و فرهنگی، موجب شد تا از عصر صفويه به بعد، وضعيت اين هنر در جوامع روستايی و شهری از وضوح بيشتری برخوردار شود.

در مجموعه‌ مداركی كه در رابطه با هنر رقص از سوي منابع دوران ياد شده ارائه شده، دو شاخصه اصلی قابل مشاهده است.

نخست اينكه بيشتر اطلاعات موجود در سفرنامه‌ها، مربوط به گروه رقصندگان درباری و شهری است. اين گونه رقص‌ها اگرچه تا اندازه زيادی متأثر از رقص‌های بومی هستند، ولي دستخوش تغييرات سطحی فراوانی نیز شده اند. بروز اين خصيصه، ناشی از روی آوردن بي حد و حصر مجامع اشرافی به خوشگذرانی و کامجویی بوده است. شهرها و روستاهای بزرگ نیز که بر اثر حضور سطوح مختلف عناصر حكومتی و رسوخ فرهنگ ديوانی، در جهت هماهنگي با اين فرهنگ گام برداشته و به آن تأسی می‌ورزيده‌اند، اين گونه رقص‌ها را جايگزين رقص‌های قديمی تر نمودند.

شاخصه‌ ديگر، شبيه بودن بیشتر‌ انواع رقص و عدم تنوع در فرم و حالات آنها است. اين همسانی در فرم و فيگور، ناشی از الگو برداری واحد از منشأ درباری رقص‌های به اصطلاح مجلسی است.

استفاده‌ وسيع و مستمر از اين گونه رقص‌ها در شهرها و روستاهای بزرگ و همجوار، طي ساليان متمادی منجر به ایجاد شكلی از رقص گرديد كه تا چند دهه پيش نيز در مجامع شهری، تحت عنوان رقص‌ مجلسی اجرا می گردید و گاه در آغاز يا خاتمه‌ نمايش‌های روحوضي و تقليد نیز به کار می رفت. اين نوع رقص‌ در نهايت با تغييراتی، به تماشاخانه‌ها، كافه ها و حتي سينما راه يافت و در نهايت، به دامان شهوانيت و ابتذال در غلتيد.

نکته قابل تامل دیگر درباره هنر رقص در ایران طی چند سده اخیر، همراهی تصنیف ها و آلات موسیقی با رقص است، به نحوی که با توجه به تصاوير و استناد به سفرنامه‌ها و منابع تاريخ اجتماعی، می‌توان پي برد كه سازهايی همچون كمانچه، تار، تنبك و دايره‌های كوچك، اصلی‌ترين سازهای گروه مطربان رقصنده طی سلسله های زنديه و قاجار بودند.

 

انواع رقص در ایران:

همانگونه که پیشتر نیز به تفصیل اشاره شد، رقص ها در ایران عمدتا بخشی از مراسم آیینی بودند که با منسوخ شدن آن آیین ها، صرفا بخش رقص آنها باقی مانده است. با این وجود، هنوز هم بسیاری از مراسم و آیین ها، با اشکالی از رقص یا حرکات موزون همراه هستند. البته رقص های منفرد و مجزا نیز، چه به جا مانده از آیین های منسوخ و متروک و چه به عنوان یک هنر نمایشی مستقل، در میان ایرانیان رواج دارند.

 

از انواع مختلف رقص و حرکات موزون رایج در ایران می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • سماع (وجد و سرور صوفیان و دراویش در هنگام خواندن اوراد و اذکار)
  • پرده خوانی (بازگویی داستان ها و رویدادهای گذشته با استفاده از تصویرهایی که بر روی یک پرده نقش بسته اند و عموما با آواز و حرکات موزون پرده خوان همراهند)
  • مولودی خوانی (خواندن اشعاری در نعت و ستایش پیامبر و امامان که معمولا با حرکاتی موزون همراهند)
  • پر خوانی (نوعی حرکات موزون آیینی مربوط به ساکنین شرق فلات ایران که بدون همراهی ساز انجام می شود و اصوات برآمده از حلق و گلوی مشارکت کنندگان، وظیفه ایجاد ریتم را بر عهده دارند) 
  • سنگ زنی یا کرب زنی (تنها شکل حرکات موزون ویژه شیعیان که عمدتا توسط ساکنین نواحی شمالی ایران و در مراسم سوگواری اجرا می شود)
  • رقص های بومی و محلی (که در مناطق مختلف ایران رایجند و بخشی از فرهنگ و هویت قومی هر منطقه به شمار می روند)
  • رقص های مجلسی (که به صورت تک نفره و همراه با موسیقی و تصنیف خوانی اجرا می شوند و در سده های اخیر، به عنوان فعالیتی تفریحی، در مجالس و تماشاخانه ها رواج یافته اند)

 

 

 

 

نگارش:

جهانگیر نصری اشرفی

 

بازنویسی، تلخیص و ویرایش:

فرید نوبخت حقیقی

 

به سفارش

سایت هزارک

موسسه فرهنگی رادنواندیش

عکس تیتر: نمای ایران

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: