|

موسیقی مازندران (بخش دوم)

شنبه, 08 مرداد,1401 - 15:19
پیش از کندوکاو در موسیقی مازندران، ارائه تصویری عمومی از ریشه های واقعی آن ضروری است، موسیقی این دیار، در زندگی چوپانان، گالش ها، چار بیداران و کشاورزان ریشه دارد.
موسیقی مازندران (بخش دوم)

هزارک -

گالشانی که بر دامنه ها و دره ها با دام نجوا می کنند و زندگی آنان در پهنه جنگل ها و دامنه ها میگذرد، گاه از فاصله یک تلار تا محلی نسبتا دور را برای ایجاد ارتباط با آوازی بلند پر می کنند و گاه گاوها و گوساله ها را که هر کدام نامی دارند با آواز می خوانند. اینگونه زندگی، زمینه ساز موسیقی ویژه خود می باشد. شیوه ی زندگی چوپانانی که با گوسفندان دامنه ها را گذر کرده و همدم و همزبان دام و صحرا می شوند و با صداهایی ویژه گوسفندان را به سویی می رانند، خود زمینه ساز موسیقی ویژه ای می گردند.

چار بیداران که بر اسب نشسته در پهنه کوه و جنگل آواز می خوانند تا راه دراز را کوتاه نمایند و ناهمواری راهی که به تکان و لرزش اسب می انجامد و در وضعیت صوتی آواز خوان تأثیر می گذارد، کشاورزانی که در شالیزار و کشتزار خشکه تا بلوغ گندم و برنج، لحن به لحن می خوانند و می سرایند، همه و همه در پیدایش و ساختار ویژه موسیقی مازندران سهم دارند.

بدینگونه موسیقی مازندران با نقش و نگار خود در طبیعت و جان مردم این دیار نفس می کشد چنین است سرشت و سرنوشت موسیقی مردمی که با ویژگی های خاص تاریخی و اقلیمی خود در پهنه کار و زندگی، در وجین و شالیکاری، در دیم و جالیزبانی و در شب پایی و، اویاری، [u:ya:ri]، زیستن را تجربه می کنند. یادگاری که از گذشته به ما رسیده نغمه ها و نواهایی است که از دره به دره، کوه به کوه و ده به ده برآمده و اکنون در حال فراموشی است چرا که گونه های زیست انسانی و زمینه های زندگی چوپانی گالشی و کشاورزی سنتی درخود مانده، در حال دگرگونی است. لذا بر ماست که حافظ دستاوردهای فرهنگی و هنر اقلیمی خود باشیم که ریشه اش در آبشخور فرهنگ ملی ماست و از دیرباز تاکنون در خاک کهن ایران بالیده است.

بازمانده آواها و نواهای این مردم می گوید که زندگی او در کوه، دره، جنگل و جلگه چگونه گذشته است. خشونت و زبری صدا، تحریرهای ویژه و افت و خیزهای ناگهانی نغمه ها و نواها، اوضاع اقلیمی او را نشان می دهند. بدینسان موسیقی به همراه تحول پدیده های طبیعی و اجتماعی، نقش و نگارهای طبیعت و روند پیچیدهی جامعه شکل گرفت و ساختار کلی امروزی یافت. این موسیقی در اینجا و آنجا، هنگام استراحت، در تنهایی، در شب نشینی ها و محفل ها به همان شیوه خوانده می شود، انگار چار بیداری بر اسب، راهی دراز و پر فراز و نشیب را می پیماید، انگار گالشی در پهنه خشن کوهستان و دره های آن می گذرد. اینگونه است که این پدیده تا بدینجا پیش آمده و تکامل یافته است، نشانه ای باستانی بر آن پیداست و وضعیت اقلیمی و زیستی هم سان، آواها و نواهایی همانند پدید آورده است.

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که: صدابرداری برخی از این قطعات دارای کیفیت مطلوبی نمی باشد. چرا که مجریان این قطعات سالهاست که ترک حیات نموده اند.

 

اقوام در مازندران

تاریخ نویسان، قوم هایی را که پیش از آریایی ها در سرزمین مازندران می زیسته اند . به ترتیب از شرق به غرب به چهار دسته میدانند: هیرکانی ها (ورگانا)، تپوری ها، امردها (مردها) و کاسپی ها یا کاسی ها. از میان این قوم ها، قوم کاسی یا کاسپی به سرزمین های غرب و جنوب غربی ایران و تا بین النهرین مهاجرت کرده اند؛ نام دریای کاسپین و شهر قزوین از نام همین قوم گرفته شده است. قوم تپور که در بخش مرکزی مازندران می زیسته اند، یادآور نام تپورستان و تبرستان است که بعدها به مازندران تغییر نام یافت. هیرکانیه یا ورگانا یادآور نام گرگان است که این قوم در این دیار می زیسته اند. امرد یا مرد نیز در آمل و بخش غربی مازندران می زیسته اند.

علاوه بر سکنه بومی و طوایف محلی، قبیله های دیگری در سراسر مازندران پراکنده اند: خواجه وندها، عبدالملکی ها، لك ها، گرایلی ها، اصانلوها، بلوچ ها، افغان ها و کردها را در دوره های مختلف پادشاهان ایران به صفحات مازندران کوچانده اند. این گروه های مختلف چنان با اهالی در هم آمیخته اند که بازشناختن آنها از دیگران غیر ممکن است. غیر از کردها و عده کمی از ترک ها همه ایشان زبان اصلی خود را از یاد برده و زبان طبری آموخته اند.

مناطق موسیقی مازندران

 شرق: بخش جلگه ای از ساری تا روستاهای اطراف گرگان غیر از مناطق ترکمن نشین و نیز بخش کوهستانی از چهاردانگه ساری تا ارتفاعات شاهکوه و دامنه های آن را در بر می گیرد.

 میانه: بخش جلگه ای از توابع ساری، قائمشهر، جویبار، بابل، بابلسر، آمل و نور و حوالی آن را در بر می گیرد. بخش کوهستانی وکوهپایه آن شامل دودانگه ساری، بیشه سر قائمشهر، سوادکوه، بندپی، چلاو، لاریجانات و ارتفاعات نور و دامنه های آن می گردد.

 غرب: بخش جلگه ای (قشلاق) از رویان تا تنکابن را شامل می شود و بخش کوهستانی از ارتفاعات رویان و دامنه های آن تا منطقه کلارستاق چالوس و ارتفاعات تنکابن و دامنه های آن را در بر می گیرد.

البته تأکید می گردد که این مرزها تقریبی است و پیش از آنکه یک خط خشک مرزی باشد سایه روشنی است که حدود را مشخص می کند. در واقع این تقسیم بندی در چارچوب کلی موسیقی مازندران بوده، مرکز اصلی و کناره های آن را نشان می دهد و هدف از آن یافتن اصول و معیارهای کلی است. به همین جهت اگر گاه تأثیر موسیقی شرق و غرب و مرکز بر یکدیگر دیده می شود، گواه نادرستی این کلیت نیست، چرا که زندگی در طول تاریخ همواره جریان داشته است و مردمان در اختلاط و امتزاج و آمد و شد بوده اند؛ در بازارها و مبادله كالا، در آمد و رفت میان کوه ها و دشت ها، ییلاق و قشلاق دامداران، مجالس سوگ و شور، جابه جایی جمعیت به هر شکل اعم از کوچ های اجباری یا اختیاری و ..... این امر خود از یکسو موجب حرکت فرهنگ و هنر و پویایی آن و از سوی دیگر موجب وحدت و همرنگی و کلیت موسیقی مازندران گشته است.

و چنین است که موسیقی این دیار، مجموعا پیکره یکپارچه ای را تشکیل می دهد

 

نگاهی به موسیقی کوهستان و دامنه ها (میانه)

موسیقی ای که از بخش میانه مازندران برخاسته دارای مختصات ساختاری و متناسب با خصائل و خلق و خوی انسان های بومی این منطقه می باشد. وضعیت برخی از عناصر در موسیقی مازندران مثل ریتم، نوع صدا دهی ساز، کیفیت آوای انسان، چگونگی حرکت و فضای مورد تحرک ملودی و ایست های آن، تزیین و نوع تلفيق کلام با موسیقی دارای خصلت بومی هستند. این موسیقی از نظر ویژگی های ملودی (مایگی آن) بگونه ای است که می توان آن را با دستگاه شور ردیف موسیقی سنتی ایران مقایسه کرد. للِه وا که ساز بومی مازندران است در سراسر این دیار رواج دارد: اما در کوهستان ها و دامنه ها کاربرد بیشتری می یابد در واقع نبض موسیقی مازندران در ارتفاعات و دامنه های بخش مرکزی مازندران (میانه) می تپد. در این مناطق آواها و نغمه ها کهن تر و بکرتر و موضوعات آن بدوی تر و همخوان تر با زندگی شبانی می باشد. آواها و نواهایی که در این منطقه رایج می باشند از این قرارند:

قسمت اول آوازی: امیری، طالبا، کتولی با قسمت های آن، کیجاجان ها (ترانه ها)، صنم یا حقانی، نجما و منظومه های داستانی دیگر نواجش (نوازش کودکان، لالایی) سوت خوانی، نوروزخوانی.

قسمت دوم سازی (که در واقع با لله وا نواخته می شوند): چپون حال، غریبه حال یاغریبی، مش حال، دنباله مش حال، تک سری، کمرسری، عباس خونی یا عباس خوانی، گله ر بردن، شتر حال، سماحال، پرجایی حال، خارک حال، بازی حال، چراغ حال، زاری حال.

قسمت سوم قطعات سازی (که مربوط به سرناست). در اطراف ساری رایج می باشد. سرنوازی یا پیش نوازی یا پیش نمازی، کتولی، یک چوبه، ترکمونی، سه چوبه (معروف به دو چوبه هم هست) ریزوواريز (گوارگه)، مشقی، دوچوبه (معروف به کابلی)، جلوداری، روونی، شروشور.

البته ترتیب اجرای آنها در بعضی مواقع متفاوت است و جلوداری و روونی در دیگر مناطق مانند اطراف قائم شهر، بابل و آمل نیز متداول می باشد. ناگفته نماند بعضی از این قطعات نام برده مثل سرنوازی، یک چوبه، ترکمونی، سه چوبه (معروف به دو چوبه)، ریزوواریز و شروشور مجموعه قطعاتی است بنام کابلی که از نظر ریتم با ویژگی های موسیقی مازندران همخوانی زیادی ندارند.

نگاهی به موسیقی شرق مازندران

وضعیت موسیقی این منطقه در شکل عام خودش همان موسیقی مرکزی (میانه) است اما در وضعیت خاص خود با موسیقی مرکزی مقداری تفاوت دارد، این تفاوت ها از این قرارند.

  1. امیری یا تبری که در روستاهای لترگاز، باداب سر، هزارجریب بهشهر و دیگر مناطق آن خوانده می شود، بدین گونه است که تحرک ملودی از درجه سوم شاهد شروع و نهایتا در5/1 پایین تر از نت شاهد با تغییر تنال (لحن) فرود و خاتمه می یابد. در صورتی که تحرک ملودی در امیری بخش مرکزی مازندران یک اکتاو پایین تر از شاهد تحرک داشته و بدون تغییر تنال فرود و خاتمه می یابد. بنابراین تفاوت امیری شرقی و امیری میانه در چگونگی فرود و اختتام ملودی است که اولی با دو فضای تنال و دومی با یک فضای تنال صورت می پذیرد.
  2. تفاوت موسیقی شرق مازندران با مرکز آن کیفیت صوتی خوانندگان، نوع تحریر و تزئینات آوازی و سازی می باشد. بطور نمونه در موسیقی شرق تحریر و تزئین آواها بیشتر بصورت غلت (لغزش) و تکیه های منقطع معمول می باشد و از ناحیه میانی حنجره و چرخش دهان، حرکت و بهم خوردن دو لب بر می خیزد، در صورتیکه در موسیقی بخش مرکزی نوع تحریر و تزئین آواها به گونه ایست که ایجاد غلت و تحریر با تکیه متصل از حنجره برمی خیزد.
  3.  تفاوت در عملکرد سربند سرونگ یا سربانگ در موسیقی مرکزی و شرق مازندران. سربند یا در موسیقی بخش مرکزی و همچنین در شروع امیری، قبل از کلام برای مشخص کردن فضای سوتی بصورت خیلی کوتاه (آی، های و گته) و خلاصه کاربرد دارد و در قسمت شرق ضمن مشخص کردن موقعیت فضای صوتی هر آهنگ معمولا در ابتدای بند و شروع هر قطعه و نیز در وصل قطعات مختلف که دارای مایگی مختلف هستند به شکل گذر به مایه های گوناگون به کار می رود و برای ایجاد تنوع و جلوگیری از یکنواختی یک آهنگ در لابلای تکرار ملودی استفاده می شود در تغییر ریتم هم نقش مؤثر دارد. سربند همچنین وضعیت ثابتی نداشته و در بعضی مواقع خیلی کوتاه بصورت یک نت کشیده و بعضی وقت ها نیز حالت های ملودی را به خود می گیرد و معمولا در اوج هر قطعه قرار دارد.

آنچه که در مرکز رایج است و همچنین در شرق مازندران نیز کاربرد دارد، امیری، طالبا، صنم یا حقانی، نجما، كتولی، ترانه ها، و منظومه های داستانی می باشد.

مواردی که اشاره گردید به معنای عام کلمه دارای ویژگی موسیقی مازندران هستند اما با تفاوت های خاص منطقه ای. این تفاوت ها ریشه در شرایط اقلیمی، چگونگی فعل و انفعالات اجتماعی و تأثیر پذیری از موسیقی مجاور دارد.

نگاهی کوتاه به موسیقی غرب مازندران

در امیری، طالبک و ولگه سری که در روستاهای نوکرس، اليت، دلیر و مرزن آباد از منطقه کلارستاق نوشهر رایج است وضعیتی وجود دارد که همچون لهجه اهالی این دیار حالتی میانه و بینابینی از مازندران و گیلان می باشد که وجه غالب آن مازندرانی است. امیری یا توری (تبری) که در این منطقه رایج است یک گوشواره یا یک دنباله نسبت به امیری بخش میانه اضافه دارد. در واقع این گوشواره همان کتولی ضربی قسمت مرکزی است که بر امیری غرب به عنوان دنباله آن اضافه شده. آواهای رایج در این منطقه که ویژگی موسیقی مازندران را دارا می باشند عبارتند از : امیری، طالبک، نجما، ولگه سری، کیجاجانک و نوروزخوانی که ولگه سری در واقع ترکیب شده از امیری و کتولی و معنی لغوی آن «ولگ» به معنای برگ و سری که همان تعلق مکانی و در مجموع جایی است که جنگل به کوه ختم می شود.

موسیقی سرحدی

دیگر موسیقی رایج در مازندران آن دسته از موسیقی ای هستند که همراه با مهاجرت های قومی، جمعیت و گروه های اجتماعی از دیگر نقاط ایران به مازندران و در جلگه ها، حاشیه ها و مناطق سرحدی آن اسکان یافتند، بوجود آمدند. همچنین این دسته از موسیقی در اثر جابجایی جمعیت از مازندران به نواحی مجاور و همجواری با موسیقی دیگر مناطق غير مازندرانی بوجود آمده و بر موسیقی مازندران اضافه شدند و تأثیر زیادی بر روی آن گذاشته و خود نیز متأثر گشته اند. اما برخلاف نجما، صنم، و... در موسیقی مازندران بطورکامل حل نشده بلکه با گذشت زمان با حفظ هویت خودشان همچنان مستقل در کنار موسیقی مازندران قرار گرفتند. این موسیقی در نام گذاری موسیقی مازندران در سرحد جنوب، سرکبیری (سرکویری) هم نامیده میشود. همچنین بخشی از قطعات و ترانه ها با ویژگی موسیقی مازندرانی چندان همخوانی ندارد که به آن کنار شهری هم می نامند. مانند: «باجی من غریبم» و «اینور لاله سوبی، انور لمپاسوبی» و قسمت هایی که در ادامه هرایی اجرا می شود و... موسیقی مربوط به سرحد شرق و غرب مازندران اگر به موسیقی سرحدی نامیده گردد زیاد غیر معقول نیست. آواها و نواهای رایج مربوط به این بخش عبارتند از: هرایی، صنم جان هشت بندی، یارخدیجه، شترناز (علی آباد کتول) و رساقی، ترکمونی (شرق مازندران) یارگله كانه، سحرناز، گل آقا، کرچال و آوازهای سرکویری (جنوب) یک چوبه، دو چوبه، سه چوبه، ریزو واریز یا گوارگه، شروشور (مربوط به موسیقی اطراف ساری) کشتی مقوم، چوبی مقوم (در روستاهای غرب) و ده ها قطعه دیگر. در جمع بندی کلی این بخش باید گفت در موسیقی مازندران از نظر مایگی فقط به مایه شور بسنده نمی شود بلکه متعلقات آن مثل دشتی، بیات ترک، افشاری و مایه های دیگر مثل نوا، چهارگاه، شوشتری و اصفهان نیز بر مایه موسیقی مازندران اضافه شده اند.

در آخر موسیقی سرحدی را می توان پل ارتباطی موسیقی های مناطق ایران دانست.

موسیقی گوداری

گودارها اساسا قومی مهاجر بوده و بنابر شواهد تاریخی زمان های بس دور، از هند برای خنیاگری و رامشگری به سرزمین ایران آورده شده اند. آیا این گودارها که در حال حاضر مجری بخشی از موسیقی مازندران هستند، همان گوسان پارتی نیستند؟ شواهد تاریخی چنین امری را تأیید می کند. گودارها به دلیل عدم تعصب و نداشتن ارق خاص مازندرانی راحت تر جذب موسیقی مجاور به ویژه ترکمن و خراسان شده و تحت تأثیر آن قرار گرفتند آنان برگرفته هایی از موسیقی مجاور را با موسیقی مازندران در آمیختند، حاصل این در آمیختگی و جابجایی منتج به بخشی از موسیقی ای گردید که تحت عنوان موسیقی گوداری معروف شد. از همین روست که دوتار نوازی و هرایی و کنار شهری در بین آنها بیشتر متداول بوده. البته در آمیختگی آوای هرایی که در اطراف نکا تا کردکوی رایج می باشد با موسیقی مازندران، بیشتر از هرایی رایج در منطقه علی آباد کتول است.

نام گذاری در موسیقی مازندران

 چگونگی نام گذاری در موسیقی بخش مرکزی (میانه)

در این مناطق نامگذاری قطعات و نواهای چوپانی که با للِه وا نواخته می شود، برخاسته از متن شرایط زندگی کهن شبانی است. مثل مش حال، دنباله مش حال،کردحال، کمرسری، که خود واژه ها به ساده ترین شکلی بیان کننده مفهوم خود می باشند.

نام گذاری در این مناطق ساده و روان بوده و در واقع تصویربرداری آن چیزی است که می بینند.

بعنوان نمونه (مش حال) یعنی حالت و راه و رفتار میش، کرد حال یعنی حال و ادای چوپان یا کمرسری که تعلق مکان را بیان میکند. در واقع این نوع نام گذاری، شبیه حروف تصویری و خط هیروگلیف است که مثلا برای بیان واژه خانه یا پرنده شکل آن را می کشیدند.

این گونه نام گذاری عموما بر دو مبنا استوار می باشد:

 الف - برداشت واقعی و تقلید از موجودات و پدیده های پیرامون، مانند (مش حال، چرا حال، شتر حال کرد حال در اینجا واژۀ حال مفاهیمی چون تقلید کردن و ادا در آوردن، شبیه سازی تجسم واقعیت و نشان دادن چگونگی موقعیت موضوع را در بر می گیرد.

 ب - منسوب کردن به جا و مکان، که عموما با واژه سرى صورت می پذیرد مانند تریکه سریکمرسری که هر کدام موقعیت مکانی مورد نظر را نشان می دهد. باری نام گذاری بدین شیوه، قدمت و بدویت این موسیقی را می نمایاند.

البته عناوینی چون، کتولی و "امیری"نیز که با یاء نسبت به مکان یا شخص اتصال می یابند، قدمت و کهنگی ویژه ای دارند.

عناوین ترانه ها هم از شروع شعر، گوشواره یا ترجیع بند آن گرفته می شود، مانند (لیلا خانم، گلی جان، طیبه جان، بانو جان)، که از عناوین آنها معمولا به کلیت مضامین درونی شان می توان پی برد.

شایان ذکر است که در این منطقه ترانه هایی که خطابشان به نام مشخصی از معشوق می باشد، (مانند گلی جان، طیبه جان و...) کیجا جان نامیده می شود.

 

چگونگی نام گذاری در موسیقی شرق مازندران

جهت نام گذاری در این مناطق معمولا از پسوندهایی چون حال و سری استفاده نمی شود. نام ترانه ها عموما از گوشواره اشعار ترانه ها مثل "ليلا خانم و یا ترجیع بند آن مانند چادر دار آی چادر دار آی چادر دار گرفته می شود. البته بعضی از مناطق شرق همانند روستای الوار کردکوی به ترانه، رزمقوم هم می گویند.

چگونگی نام گذاری در موسیقی غرب مازندران

در این مناطق برای نامگذاری قطعات به جای واژه «حال» از واژه «سری» استفاده می شود. مانند «ولگه سری». همچنین به جای نام کیجا جان که در بخش مرکزی به ترانه گفته میشود در این منطقه کیجاجانک می گویند. در ضمن طالبای بخش مرکزی در این منطقه به طالبک تغییر می کند.

بررسی موضوعی در موسیقی مازندران

از آنجاییکه هر نغمه و نوایی از نظر موضوعی جایگاه ویژه ای در موسیقی اقلیمی دارد، می توان سیمای دقیق تری از آن ارائه نمود. بدین ترتیب نظری اجمالی به موضوعات موسیقی مازندران خالی از فایده نخواهد بود.

موسیقی آوازی، بخش لحن ها

1. نام: امیری

وجه تسمیه، امیری (توری( [tavri]یا تبری [tabri]  )منسوب به امیر پازواری شاعر معروف محلی سرای مازندران است که گویا در زمان صفویه می زیسته و پس از امیر هر که به سبک و سیاق او شعر گفت به امیری شهرت یافته است.

موضوع، مضامین اشعار آن فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و گاهی عاشقانه بوده و در چهار چوب موسیقی حکیمانه جای دارد. کاربرد، در مجالس و محافل جدی و سنگین و در عروسی ها در قسمتی که آدم های سالمند و جاافتاده تر نشسته اند، خوانده می شود.

مخاطبان «امیری» معمولا کهنسالان و مخاطب کتولی و کیجاجان یا کیجاجانک جوانان هستند. این قضایا ریشه ای بسیار کهن دارد. اشاره ای به باب ۳۶ (در آیین و رسم خنیاگری) از کتاب قابوسنامه تأليف عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر که در حدود ۱۰۰۰ سال پیش نگاشته شده است، جالب توجه خواهد بود:

«چون به سراکاری شوی روی گرفته مباش» و (همه راه های گران مزن و نیز) همه راه ها(ی) سبک مزن که همه از یک نوع زدن شرط نبود که آدمی همه از یک طبع نباشد. همچنان که همه خلق مختلفند (خلق نیز مختلف است) و از این سبب استادان اهل ملاهی این صناعت را ترتیبی نهادند. اول دستان خسروانی زنند و آن از بهر مجلس ملوک ساختند. بعد از آن طریق ها به وزن کم از آن بنهادند چنانکه بدو سرود توان گفت و آن را راه نام کردند و آن راهی بود که طبع پیران و خداوندان جد نزدیک بود. سپس این راه را گران از بهر این قوم ساختند. پس چون این قوم را دیدند که خلق همه پیرو اهل جد نباشند گفتند: از بهر پیران طریقی نهادیم از بهر جوانان نیز طریقی نهیم. پس بجستند شعرهایی که به وزن سبک تر بود بروی راه های سبک ساختند و خفیف نام کردند تا پس از این هر راهی گران از این خفیفی بزنند و بگویند تا در نوبتی مطربی هم پیران را و هم جوانان را نصیب بود. پس کودکان و زنان لطيف طبع ترباشند، بی بهره ماندند تا آنگه که ترانه گفتند و پدیدار آمد آنکه این ترانه را نصیب این قوم کردند تا این قوم نیز راحت پابند از این لذت، از آنچه اندر وزنها هیچ وزنی لطیف تر از ترانه نیست.

گزیده قابوسنامه، ص۳۳-۲۳۲

توضیحات دیگر، به هنگام اجرا، به جهت تنوع مضمون و تفاوت سیلاب کلمات، برای تلفیق درست شعر و موسیقی و دقت در بیان مفاهیم، ملودی آن جابجا تغییراتی جزیی می یابد، به نحوی که قانونمندی اصلی آن یعنی نقطه حرکت ایستگاه ها و جایگاه فرود آن حفظ گردد.

یاد آوری، منظور از موسیقی آوازی به آن بخش از موسیقی گفته می شود که دارای کلام بوده و توسط خواننده اجرا می گردد. آواز تبری یا توری قبل از امیر پازواری نیز وجود داشته است در این رابطه می توان با بررسی اشعار مکتوب مازندرانی از سده ی چهارم از اشعار مسته مرد تا دوران امیر

پازواری به این نتیجه رسید.

 2- نام - طالبا یا طالب طالبک در منطقه غرب مازندران.

وجه تسمیه، اشعار این منظومه بلند داستانی، منسوب به "ستي النساء " خواهر شاعر نامدار سبک هندی طالب آملی" است که گویا آن را در فراق برادر سروده است. طالب در قرن دهم و یازدهم می زیسته، به هند سفر می کند، و ملک الشعرای دربار جهانگیر امپراطور هند می شود.

 موضوع، مضمون اشعار آن درباره عشق طالب و زهره است که مسایلی دست به دست هم داده، مانع رسیدن آنها به یکدیگر می شود.

کاربرد، معمولا به دنبال امیری خوانده می شود، اگر چه سرگذشت طالبا و امیر در باور مردم مازندران کاملا مستقل و از هم می باشد با این همه از نظر موسیقیایی مکمل همدیگر هستند. چرا که امیری دارای ریتم آزاد است و طالبا حالتی ریتمیک دارد.

توضیحات دیگر، فضای اشعار این منظومه در گذر زمان تغییراتی یافته و به تناسب اوضاع هر ناحیه شکل خاصی پیدا کرده است. ضمن اشعار طالبا گنجینه فرهنگ و نحوه گذران زندگی دامداری و حشمداری گذشته مازندران می باشد.

3- نام حقانی یا صنم

وجه تسمیه، به دلیل درون مایه دینی که منظومه داستانی عاشقانه حیدربیک و صنم بر دارد بدین نام خوانده می شود.

 موضوع، داستان حیدربیک و صنم بر که رو به فراموشی است و آنچه که بصورت جسته گریخته و به شکل افسانه وجود دارد از این قرار است: حیدربیک و صنم بر در دوران کودکی در مدرسه (مکتب) با هم آشنا می شوند و بهم دل می بازند. صنم بر خواهر شاه بوده و از لحاظ کیش و آئین مسلمان نبود، ولی حیدربیک مسلمان بود و نظر کرده.

بعد از گذشت زمان، جنگی بین آنها در می گیرد که حیدربیک در یک جبهه با نقاب ظاهر می شود و صنم بر در جبهه مخالف. در میدان نبرد حیدربیک از دست صنم بر زخمی شدید بر می دارد و نقاب از چهره اش کنار می رود و صنم بر متوجه حیدربیک می گردد. لذا مقداری از مروارید برای درمان در لباس او می گذارد. بعد از گذشت زمان، خبر برگزاری مراسم عروسی صنم بر بگوش حیدربیک می رسد. حیدربیک به کشمیر می رسد و وارد منزل پیرزنی می گردد. از پیرزن می خواهد مقداری از مرواریدها را نزد عروس ببرد. پیرزن اینکار را می کند. وقتی عروس مرواریدها را می بیند با تعجب از پیرزن سراغ صاحب مرواریدها را می گیرد. پیرزن می گوید او در خانه من است. صنم بر از او می خواهد آن مرد را نزد او بیاورد. پیرزن حیدربیک را در حالیکه چادر بر سرش و نقاب بر چهره می زند نزد عروس می برد. حیدربیک وقتی در کنار عروس قرار می گیرد، صنم بر او را می شناسد و به حیدربیک می گوید بیا با هم فرار کنیم و هر دو با هم فرار می کنند.

کاربرد، در مجالس سنگین و شب نشینی های افراد جاافتاده و مسن خوانده می شد. و در بعضی مناطق هنوز هم اجرا می شود.

 توضیحات دیگر، حقانی یا صنم در مناطق مختلف مازندران به اشکال متنوعی خوانده می شود که چهارچوب های آن کمابیش بهم نزدیک است. ضمن گفتگوی بین حیدربیک و صنم بر به نقل از مسیب یعقوبی بصورت شعر و نظم بوده است.

4-نام - نجما و رعنا

 وجه تسمیه، نام منظومه بلند عاشقانه و داستان آن دارای ماجراهای جذاب و خیال انگیز و پرفراز و نشیب می باشد. داستان نجما فارسی است و وقایع آن در شیراز و کرمان می گذرد. این داستان به صورت کتابی با عنوان «سرگذشت نجما ولد میر نجم الدین ساکن ولایت شیراز» چاپ و منتشر شده است که نه داستان پرکشش و جذاب دارد. این داستان در قالب نثر و نظم روایت شده است، با این همه روایت مازندرانی آن خیال انگیز است و رنگ و بوی کهن تری دارد.

 موضوع، درباره عشق و فراق میان نجما و رعناست.

کاربرد، خواننده همراه با نقالی آنرا در جمع علاقمندان می خواند و در هرجایی که مناسبت ایجاد کند مثل شب نشینی، مجالس پیرمردها در عروسی ها، خوانده می شود. البته در خلوت و تنهایی نیز با حذف نقالی اجرا می گردد.

توضیحات دیگر، این مجالس در شب نشینی های دراز پاییز و زمستان بوده و گاهی بیش از دو ساعت طول می کشید و شنوندگان را با شور و هیجان به دنبال خود می کشانیده است.

5- نام کتولی یا کتلی یا لیلی جان

یا دشتی حال

 وجه تسمیه، طبق فرهنگ معین، نام گاو خانگی است. کوه نشینان مازندران به ساکنان دشت که کار دامداری را انجام نمی دهند کتول مینامند (به روایت خلیل طهماسبی در سنگچال آمل و همت صیادی نژاد از مرزن آباد). به اشیایی که همچنین در وضعیت عرضی یا افقی قرار می گیرند اصطلاحا كتلی می گویند و کوه و کُتَل به لهجه مازندرانی می شود بندكتل کتول نام منطقه ای در شرق گرگان نیز می باشد.

موضوع، عاشقانه است و ویژه ی حال و هوای جوانان و با اشعار دو بیتی خوانده می شود و در عروسی همراه آن كله ونگ یا شواش (شادباش) سر می دهند.

کاربرد، در مجالس، اول یک نفر حرفه ای (خشخوان) آنرا می خواند و بعد همگانی شده و به هم جواب می دهند (گَلی به گَلی) و معمولا پس از آن ترانه ای آرام یا شاد مطابق حال و هوای مجلس می خوانند.

 توضیحات دیگر، کتولی هنگام کار دسته جمعی در مزارع و شالیزارها هم خوانده می شود. و اگر بصورت انفرادی باشد دنباله ای بنام كل حال یاپه بند [peband] یا عاشق لیلی دارد که گاهی حذف و به جای آن ترانه ای خوانده می شود. در عروسیها هم بصورت مسابقه از نظر تعداد "کتولی خوانی" رواج داشته است.

 یادآوری می شود که کتولی را در غرب کجوری نیز می نامند.

6-نام - کیجاجان (ترانه)

 وجه تسمیه، معمولا نام ترجیع بند یا گوشواره با اولین کلمه شعر را بر خود دارد.

 موضوع، عاشقانه است. ویژه جوانان و معمولا حالتی ریتمیک دارد.

کاربرد، در مجالس جشن و سرور و هنگام کار دسته جمعی در مزارع و شالیزارها خوانده می شد و می شود.

توضیحات دیگر، ترانه ها را در قسمت شرق روستای الوارکردکوی "رزمقوم" در قسمت میانه "کیجاجان" و در غرب " کیجاجانک" می گویند و معمولا خطابی بعنوان معشوقه است که نامش در پایان هر مصرع و بیت بعنوان گوشواره یا ترجیع بند پس از هر مصرع یا بیت می آید.

7-نام هرایی

وجه تسمیه، زباد تند و از هرای باران همی تازند پنداری سواران هرا آواز مهیب مانند آواز وحوش. (ویس و رامین فخرالدین گرگانی به اهتمام محمد جعفر محجوب)

هرای یا هرا. بانگ و افغان و فریاد. (فرهنگ گویش خراسان بزرگ، امیر شالچی.)

 موضوع، عاشقانه

کاربرد، بیشتر در شرق استان خوانده می شود.

8- نام- ولگه سری

 وجه تسمیه، جایی که جنگل به کوه می رسد.

 موضوع، عاشقانه

کاربرد، در مجالس و محافل خوانده می شود.

توضیحات دیگر، ترکیبی از امیری و کتولی است و مخصوص کلارستاق (کوه های نوشهر) می باشد همچنین آوازی بنام فاطمه مقوم در آنجا وجود دارد که منسوب به شخصی به همین نام است که اکنون زنده است. وی ولگه سری را به شیوه خاصی گسترش داده و اجرا کرده است که در حال حاضر بنام خودش شهرت یافته است.

9- نام - گره سری

 وجه تسمیه، گره یعنی گهواره و سر به معنای بالا و (ی) پسوند نسبت می باشد که در مجموع به معنای لالایی است.

موضوع، لالایی

کاربرد، لالایی

 10- نواجش یا موری (مویه)

وجه تسمیه، همانگونه که از نامش پیداست هنگام از دست دادن عزیزی نواجش یا مویه می کنند. موضوع، سوگواری. در مراسم عزاداری برای درگذشته به صورت بداهه خوانی چه در موسیقی و چه در شعر خوانده میشود و صفات و سجایای متوفی و گاه رنج ها و شرایط و زندگی اش از زبان بستگان (معمولا زن) بیان می گردد.

کاربرد، در مراسم عزا۔

 ۱۱. نام - نوازش کودکان

وجه تسمیه، نوازش کودکان. جهت تحبیب و ناز و نوازش کردن به کودکان به کار می رود.

 موضوع، مهرورزی به کودکان

کاربرد، در تشویق جست و خیز کودک می باشد. شعر موسیقی نوازش فی البداهه و وزن آن غیرثابت است و هرکس بنا به تناسب حال و هوای خود می سراید و می خواند. تنها مسئله هم خوانی آهنگ با مضمون است که طبعا در نوازش کودکان ریتمی شاد دارد و در سوگواری یا در لالایی آرام و نرم است.

12- نام - سوت یا سوت خوانی

وجه تسمیه، سرود

 موضوع، در رثای شخصیت های نامدار بومی است که کارنمایان و دلاوری و رشادتی کرده اند و در خاطره تاریخی مردم جای گرفته و به فولکلور پیوسته اند.

کاربرد، بیشتر در شب نشینی ها و محافل دوستانه ایجاد شور و حال خوانده می شود.

توضیحات دیگر، سوت از نظر معنا باید همان سرود باشد که مفهومی حماسی و ملی دارد. سوت های مازندران اغلب مفاهیمی حماسی و مهیج دارند مثل سوت مشتی و هژبر. مری بویس در این باره می نویسد: گوش دادن به خنیاگری پهلوانی هم شادی آفرین بوده و هم الهام بخش. در روزگار اساطیری زال را می بینیم که به رستم می گوید او برای جنگیدن بس جوان است و باید اوقات خودش را فقط به برپایی بزم و گوش دادن به موسیقی قهرمانی بگذراند. و کمی بعد در شعر آنگاه که بهرام چوبینه در شب نبرد احساس می کند روحیه اش متزلزل است، خنیاگری را فرامیخواند تا برای او از هفت خوان اسفندیار و دستاوردهای او در پای رویین دژ، شعر قهرمانی بخواند.

(دوگفتار درباره خنیاگری و موسیقی در ایران)

 13-نام - نوروز خوانی

وجه تسمیه، در اواخر اسفند ماه به خاطر نزدیکی عید نوروز و بشارت آمدن آن، بدین نام خوانده می شود.

موضوع، توصیف بهار است. و شامل دو بخش که اشعار آن در بخش اول تقریبا ثابت و در بخش دوم فی البداهه می باشد. کاربرد، مژده دادن به مردم به خاطر نزدیکی فصل بهار و عید نوروز از طرف نوروز خان.

توضیحات دیگر، نوروز خوانی بسیار قدیمی بوده و ریشه ای باستانی دارد. موسیقی آن شامل دو بخش و ملودی و مایگی آن در مناطق مختلف با هم همسان نیستند. تنها در وزن است که در مناطق مختلف نسبت به هم نزدیکی بیشتری دارند.

 14- تعزیه خوانی

وجه تمسيه، عزاداری و روضه خوانی

 موضوع، بازتاب زندگی ائمه اطهار - از طریق شبیه خوانی نمایشی

کاربرد، در جمع علاقمندان و مناسبت های سوگواری

 توضیحات دیگر، ویژه گی هایی که در موسیقی تعزیه خوانی و مرثیه خوانی وجود دارد با ویژگی های موسیقی مازندران همخوانی ندارد. بدین ترتیب موسیقی تعزیه نمی تواند بومی باشد اما مرثیه خوانی در بخش میانه مازندران با موسیقی مازندران نزدیکتر می باشد.

15- نام - چاووشی یا چاوشی

وجه تسمیه، چاووشی: کسی که پیشاپیش قافله یا دسته ای از زوار حرکت می کند و آواز می خواند.

موضوع، زیارت رفتن زائر را به اهالی خبر دادن.

کاربرد، پیش از سفر زائر مداحان حرفه ای در صحن ایوان و حیاط خانه می گردند و می خوانند. همچنین در هنگام رفتن، او را مشایعت کرده و موقع بازگشت نیز به پیشوازش می روند. چاووشی در پیشاپیش مشایعت کنندگان و پیشواز روندگان خوانده می شود.

توضیحات دیگر، چاووشی خوانی هنگام رفتن به زیارت عتبات عالیه و مزار ائمه اطهار در مازندران رواج دارد. چاووشی نیز از موسیقی بومی مازندران نبوده و اشعار آن فارسی است و نمونه ای از آن در این مجموعه آمده است.

 16- نام - موسیقی داستانی

وجه تسمیه، نام شخصیت اصلی داستان

موضوع، داستان و ماجراهای زندگی برخی اشخاص است، و با موضوعات عاشقانه یا اجتماعی

کاربرد، در جمع شب نشینی ها

17- نام - موسیقی درمان، که با این نام وجود نداشته و این اصطلاح جهت معرفی موضوع آن انتخاب گردید.

 وجه تسمیه،

 موضوع، ایجاد تعادل روحی و آرامش بخشیدن به بیماران.

کاربرد، برای کسی که در بستر مرگ است تا عذاب کمتری بکشد و آسانتر جان بدهد؛ یا برای کسیکه دچار پلنگ گرفتگی می شود که موسیقی کمک می کند تا بیمار به خواب نرود و دچار کابوس نشود.

توضیحات دیگر، در حال حاضر قطعه خاصی برای موسیقی درمان وجود ندارد اما به گفته برخی بومیان منطقه در گذشته وجود داشته و معمولا با للِه وا اجرا می شده است.

 ۱۸. نام - هواللا

وجه تسمیه، خطاب به پرندگان

 موضوع، نگهبانی کرم ابریشم به منظور مصون ماندن از حمله پرندگان

 کاربرد، در کار پرورش کرم ابریشم

 توضیحات دیگر، موسیقی مازندران، همچون موسیقی مناطق دیگر همواره در خدمت کار و زندگی بوده است: اعم از کار چوپانی و حشمداری مثل گله ر بردن مش حال، دنباله مش حال و کار کشاورزی و قطعاتی دیگر. دراین مورد گاهی ملودیهایی وجود داشته که خاص همان کار بوده مثل توتون جاری در قائمشهر و بهشهر یا ملودی مربوط به کرم ابریشم. در مازندران کرم ابریشم را تا تبدیل شدن آن به پیله درانباری بنام "تلوار" نگهداری می کردند. کسی در کنار آن می ایستاد و پرندگان (بخصوص کلاغ ها) را که برای خوردن کرم پیله هجوم می آوردند با خواندن آواز فراری می داد و حتی از آنها می خواست که به تلوار همسایه بروند.

 

موسیقی چوپانی و سازی، بخش حال ها و سریه ا (للِه وا)

1-نام- چپون حال یا کردحال

وجه تسمیه، لحن موسیقی چوپانی

موضوع، بازتاب زندگی چوپانی

کاربرد، همراه با کار چوپانی

2-نام غریبه حال یا غریبی

 وجه تسمیه، لحن غریبی

 موضوع، بازگو کننده درد غربت

کاربرد، در موسیقی چوپانی و بعد از چپون حال می آید.

3-نام - مش حال

وجه تسمیه، حالات میش. معروف است که چوپانان این قطعه را هنگام پوشیده شدن زمین از برف می نوازند تا گوسفندان برف را کنار زده و به اصطلاح محلی را دست کند[Dastkand]کرده، چرا کنند. البته اکنون چوپانان آن را در تمام فصول می نوازند.

موضوع، کار چوپانی.

4-نام - دنباله مش حال

وجه تسمیه، حالات میش

موضوع، کار چوپانی

کاربرد، برای هدایت گوسفندان به سمت آغل یا چفت. این قطعه بعد از مش حال نواخته می شود و گوسفندان با شنیدن آن به طرف محل چفت می روند.

5-نام - تک سری Taksary

وجه تسمیه، تک به معنی لب و سر به معنای رو یا بالا و (ی) پسوند نسبت می باشد.

 موضوع، توصیف زندگی چوپانی

کاربرد، کار چوپانی

6- نام۔ کمرسری

 وجه تسمیه، کمرسر نام محل یا مکان است و (ی) پسوند نسبت می باشد.

 موضوع، توصیف زندگی چوپانی

کاربرد، کار چوپانی

یادآوری، قسمت اول کمر سری با تک سری یکی می باشد.

7-نام کرچال،

وجه تسمیه، از دو واژه کار و چال است که محل داربست ابزار سنتی بافندگی جاجیم و گلیم (هنر دستی زنان) می باشد.

 موضوع، عاشقانه و توام با کار

کاربرد، در هنگام کار جاجیم بافی

8-نام - عباس خونی یا عباس خوانی

 وجه تسمیه، برگرفته از نام حضرت عباس (ع)

 موضوع، یادآوری مسایل دینی

 کاربرد، جزئی از مجموعه موسیقی سازی

9- نام - گله ر بردن

وجه تسمیه، ریشه در این افسانه دارد که یاغیان به گله حمله ور می شوند و چوپان با للِه وا خطاب به دختر عمویش اهالی را به کمک و یاری می طلبد. در این باره افسانه ای وجود دارد بدین مضمون که یاغیان به گله ای حمله می کنند. گله پراکنده می شود. آنها از چوپان می خواهند که گله را در یک جا جمع کند. چوپان به همین بهانه بر بالای تخته سنگی می رود و خطاب به دختر عمویش می نوازد: دخترعموجان گله را بردن، همه را بردن. دخترعمو با شنیدن پیام اهالی را خبر می کند. آنها به کمک چوپان می آیند و او را نجات می دهند.

موضوع - یاری طلبیدن چوپانان در مقابل حمله ی یاغیان به گله

کاربرد - موسیقی چوپانی

10- نام - شترحال

وجه تسمیه، حالات شتر

 موضوع، -

کاربرد، -

11- نام - سماحال

وجه تسمیه، حالات رقص محلی معروف به سما

موضوع، سرور و شادی

کاربرد، در شب نشینی ها و مجالس جشن

12-نام - پرجایی حال

وجه تسمیه، رقص ویژه منطقه پریجای بندپی بابل

 موضوع، سرور و شادی

کاربرد، مجالس جشن

13-نام - خارک حال

وجه تسمیه، حالت های زیبا

 موضوع، سرور و شادی

کاربرد، محافل سرور ۱۴. نام - بازی حال

وجه تسمیه، منسوب به بازی کشتی

 موضوع، ورزش

کاربرد، در مراسم کشتی

 یادآوری، به نظر می رسد «حال های» سماحال، پرجایی حال، خارک حال، و بازی حال مربوط به سرنا باشد که به

تقلید از آن با للِه وا نواخته می شود.

15- نام - چرا حال

وجه تسمیه، برگرفته از چریدن به معنای چرا کردن.

موضوع، تجسم حالت چریدن دام

کاربرد، در کار چوپانی

 ۱۶. نام - زاری حال

وجه تسمیه، ناله و زاری و مویه

 موضوع، غم دوری و فراق و دلتنگی ها

کاربرد، در مجموعه موسیقی چوپانی

موسیقی سازی (کمانچه) 1. آواز، ۲. بیات، ۳. سحرخوانی، ۴. دشتی

موسیقی سازی ویژه ی جشن ها (سرنا)

 نام، مجموعه ای ۵ ضربی است و چله (شاخه)های این مجموعه عبارت است از:

سر نمازی - کتولی - یک چوبه - ترکمونی یا رِزه مالی

سه چوبه (معروف به دو چوبه) - ریز و واریز یاگوارگه - مشقی 

کاولی (کابلی) یا دوچوبه - جلوداری - ور ساقی - روونی 

شروشور

وجه تسمیه، چله هایی هستند پیوسته، مخصوص رقص که ویژه لوطی ها (مطربان) است.

موضوع، سرور و شادی

کاربرد، در جشن ها

یادآوری، بر مبنای تحقیقات انجام شده دلیل خاصی برای انتخاب نام ۵ ضربی بیان نشده است.

موسیقی در ورزش (کشتی مقوم)(سرنا)

 وجه تسمیه، مربوط به کشتی محلی در غرب مازندران

موضوع، تهییج کشتی گیران

کاربرد، در مراسم کشتی گیران

توضیحات دیگر، ورزش نیز در مازندران سنت های کهنی دارد بخصوی کشتی مقوم لوچوکه راه و روشی خاص داشته ولی امروزه از رونق افتاده است. احتمالا در گذشته قطعات بیشتری در موسیقی ورزش وجود داشته که اکنون ملودی هایی نظیر کشتی مقوم و چوبی مقوم، بازی حال از آنها باقی مانده است.

در موسیقی مازندران، در امیری، طالبا، کتولی، کیجا جان، هرایی و... ملودی ثابت ولی اشعار متناسب با حال و هوای مجری و مجلس براساس چارچوب موضوعی خود، انتخاب می گردد. اما در موسیقی داستانی، اشعار تغییر نمی کند. ناگفته نماند که حالت های موسیقی نیز به نوعی در بیان مضمون، خود را با شعر هماهنگ می کند، مثل امیری که تحرک ملودی آن متناسب با مضمون شعر، انجام می گیرد.

کتابچه موسیقی مازندران(بخش دوم)

تالیف: احمد محسن پور

زیر نظر علی مرادخانی
ناشر انجمن موسیقی ایران

سال:1376

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: