|
گفت و گوی «ایران» با احمد صدری پژوهشگر موسیقی درباره مساله تغییرات در موسیقی نواحی نسل جوان

درگیر ظاهر ساز هستیم تا باطن آن

دوشنبه, 07 مهر,1404 - 11:14
موسیقی نواحی ایران همچون ژانرهای دیگر موسیقی در طول زمان دستخوش تغییرات شده است اما در دهه های گذشته به واسطه رسانه های اجتماعی این تغییرات مخصوصا در نسل جوان محسوس تر از هر زمان به چشم می آید. قاعدتا این دگرش مزایا و معایبی داشته است؛ فضای مجازی این فرصت را به هنرمند می دهد تا از آن به عنوان محلی برای عرضه هنر و استعداد خود استفاده کند و با مخاطبانش به راحتی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباط باشد و از آنها بازخورد بگیرد.
درگیر ظاهر ساز هستیم تا باطن آن

هزارک -

ارتباط با هنرمندان مناطق دیگر منجر به اجراهای تجربی و خلاقانه می شود و به واسطه همین فضا در قالب تبادل فرهنگی با هنرمندان کشورهای دیگر برای کارهای مشترک آشنا می شود. در مجموع این فضا به پویایی و در دسترس بودن موسیقی برای تمامی اقشار جامعه کمک می کند. اما در مقابل معایبی هم خواهد داشت؛ برخی صرفا برای دیده شدن اقدام به مدرن کردن قطعات منطقه خود می کنند آن هم بدون پشتوانه فکری و فرهنگی که لطمه بسیاری به اصالت موسیقی می زند. حتی برخی از هنرمندان ملودی های اصیل و ساختارهای مدال موسیقی مناطق خود را با سبک های دیگر همچون پاپ، راک و... ترکیب می کنند که این رویکرد با هدف جهانی شدن و جهانی کردن موسیقی ایرانی در قالب سبک های تلفیقی و جهانی عرضه می شود که به لحاظ اقتصادی و جلب توجه مخاطبان و حتی ورود به جشنواره های بین المللی تا حدودی موفقیت آمیز بوده است. به هر ترتیب، طبق آرای قوم موسیقی شناسان، آینده موسیقی نواحی ایران آینده ناامیدکننده ای نیست، چرا که خوشبختانه همچنان در مناطق تاکید به فراگیری مبانی کلیدی موسیقی و مقام ها و آهنگ های اصیل منطقه در درجه اول اهمیت در بین استادان مناطق قرار دارد و هنرمندان با ریشه ها و ساختار درست موسیقی آشنایی پیدا می کنند. آنها مبانی را فرا می گیرند و در ادامه در مقام مولف جهان پیرامونش را به واسطه ساز و موسیقی اش توصیف می کند که «تغییر» در این مرحله اتفاق می افتد. حال همین اندیشه که بخشی از آن به واسطه رسانه های اجتماعی و تاثیر غول فضای مجازی شکل می گیرد چقدر باعث پیشرفت یا صدمه به اصالت های موسیقی نواحی می شود موضوعی است که با احمد صدری پژوهشگر موسیقی اقوام در میان گذاشتیم که در ذیل می خوانید.

 

*«مساله تغییرات» در موسیقی نسل جوان موسیقی نواحی چقدر تفاوت ایجاد کرده است؟

در دوران گذشته تعامل و تداخل فرهنگ ها با یکدیگر کمتر بوده چرا که رسانه های اجتماعی در این سطح وجود نداشته است. در نتیجه، در میان یک قوم در یک بازه زمانی متناسب با بافت فرهنگی اش شروع به رشد می کند، مثل هسته ملودیکی که متناسب با کاربردها و نیازهای اجتماعی مرتب در خود زایش می کند. این زایش ها مرتب مثل نقوش فراکتال خود را تکثیر می کند و گاهی اوقات دچار یک جهش ژنتیکی می شود و فرم دیگری را درست می کند و آن فرم دوباره در خود فرم دیگری را درست می کند و در خود تکثیر می شود. موسیقی نیز در میان اقوام دقیقا چنین وضعی دارد. یعنی این هسته اصلی که به لحاظ تاریخی متناسب است با زبان- و زبان به عنوان فونتیک- به نسبت بستر فرهنگی و نیازهای اجتماعی و اقلیم و نیازهای آن قوم و حوالت تاریخی که آن قوم دارد شکل گرفته و متناسب با نیازها آن هسته تغییر می کند. گاهی این تغییرها در جهت وزن و گاهی در جهت تندا است. برای همین شما می بینید که در میان اقوام، موسیقی های کار، عروسی، آیینی و... درهم تنیده هستند. گاهی اوقات این نسخه دچار تغییراتی می شود و ملودی دیگری شکل می گیرد و این ملودی در دل خودش تکثیر می شود و هویتی برای خودش پیدا می کند.

*همان تغییری که به واسطه گودارها یا همان مهاجران هندی در مناطق صورت می گرفته؟

بله، این عامل تغییرات در گذشته از طریق کولی ها (گودارها) نیز وجود داشته است. کولی ها با عبور از مناطق نیازهای یک قوم را برطرف می کردند. اغلب به آهنگری مشغول بوده اند و طبیعی است که در بین آنها موسیقیدان هایی هم وجود داشته و ملودی هایی که در حافظه داشتند به واسطه اجرا و تبادل موسیقایی با اقوام دیگر، آن قوم توسط ضمیر ناخودآگاه غیرارادی اش آن موسیقی را مال خود می کرده است. یعنی همزمان با تغییرات در ملودی، عناصر هویتی و شاخصه های فرهنگی آن قوم را به درونش می آورده و وقتی شما می شنوید احساس نمی کنید این ملودی برای آن قوم نیست. چون شاخصه های شناسای آن قوم در آن موسیقی مستتر است. علی رغم اینکه شاید شما رد آن را جای دیگری ممکن است شنیده باشید. گاهی اوقات این تغییر خیلی محسوس است و گاهی اوقات خیلی کم و این اتفاق در عصر حاضر به شدت محسوس است آن هم در میان نسل جوان موسیقی.

در جهان پیرامون مان در عصر رسانه های اجتماعی، اولین چیزی که به چالش کشیده می شود هویت است و همان طور که اشاره کردم، زمان و مکان را به چالش می کشد که امری اجتناب ناپذیر است. حال چه باید کرد؟ به نظرم اگر در گذشته این شاخصه های فرهنگی در ضمیر ناخودآگاه غیرارادی افراد وجود داشته در دوره معاصر اینها را باید به ضمیر خودآگاه ارادی آورد. یعنی یک قوم بتواند «شاخصه های موسیقایی» و «عناصر شناسایش» را تشخیص بدهد که چیست و چه خصوصیاتی دارد. مثلا در موسیقی سیستان و بلوچستان، وزن چهارچهار، برحسب تاکیدهای روی این وزن، چهار نوع با چهار اسم مختلف دارد. چرا که تاکیدها متفاوت می شود. یا ریتم هفت هشتی که در اقوام کرد یا بوشهری ها هست، اگر یک موزیسین آن را از روی نت بنوازد همه را یکسان اجرا می کند، اما درون قوم وقتی کسی آن را با لهجه می نوازد، یعنی محل تاکیدها را عوض می کند، متفاوت اجرا می کند. برای مثال، نوازنده ساز کوبه ای جای نقرات و راست و چپ ها را عوض می کند و ساز لهجه پیدا می کند. مهم این است که بتوانیم این لهجه ها را پیدا کنیم و با آگاهی این کار را انجام دهیم. در نتیجه هنرمند آن قوم در مواجهه با عناصر فرهنگی اگر به مذاق فرهنگی آنها خوش بیاید طبیعتا آن را می پذیرد و اگر هم خوش نیاید به راحتی فرهنگ آن را پس می زند. آن دسته عناصری که در موسیقی اقوام به جا مانده برای این است که درون قوم پذیرفته شده است.

*مثالی برای این موضوع می زنید؟

ساز دیوان در منطقه کردستان که اساسا از ساز باغلامای ترک های ترکیه گرفته شده و خود ترک ها نیز از ساز قوپوز گرفتند و تغییراتی در آن ایجاد کردند و این تغییرات به موسیقی کردها راه پیدا کرده و به مذاق آنها خوش آمده است و به نوعی آن را برای خود کرده اند و آن عناصر هویتی را وارد موسیقی کردی کرده اند. همچنین ساز گارمون که با الگوبرداری از ساز آکاردئون، با تغییر در ساختار و فواصل، در موسیقی خود از آن استفاده می کند. منتها در عصر حاضر و وجود رسانه های اجتماعی می بایست آگاه باشیم آن را بشناسیم و یکدفعه مجذوب نشویم و عناصر شناسای خود را از ضمیر ناخودآگاه غیرارادی به خودآگاه ارادی بیاوریم و وقتی مواجهه پیدا کردیم بدانیم که چه می خواهیم انجام دهیم. یعنی اگر موسیقی تک صدایی داریم و می خواهیم آن را به چندصدایی تغییر بدهیم باید بدانیم می خواهیم چه کاری بکنیم: خصوصیات موسیقی ما چیست و چه خصایصی دارد و متناسب با آن خصایص، سوای ساز، خود موسیقی شما را به یاد آن قوم بیندازد. از این جهت موسیقی قومی ما به نظرم رشد خارق العاده ای کرده است.

*بنابراین اگر بستر فرهنگی آن هنر وجود داشته باشد، ماندگار نیز می شود.

اگر بستر فرهنگی اش وجود نداشته باشد، طبیعتا از بین می رود. مثلا در قهوه خانه های قدیم شاهنامه خوانی می کردند و فضا مردانه بود اما امروزه در کافی شاپ ها دخترهای جوان و خانم ها هم حضور دارند و مردهای مسن حضور ندارند و طبیعتا موسیقی دیگری را می طلبد. اما وقتی شاخصه های موسیقی خودمان را بشناسیم، می توانیم برای خودمان موسیقی ای متناسب با فضای کافی شاپ و فرهنگ مان تولید کنیم.

*یعنی رویکرد هنرمند و تفکر اوست که به موسیقی هویت می دهد تا خود ساز و تمبر صوتی مخصوص آن؟

خیلی درگیر ساز نشویم، متاسفانه بیشتر درگیر خود ساز هستیم و به باطن ماجرا توجه نمی کنیم و بیشتر به صورت می پردازیم. یعنی وقتی یک کرد را می خواهیم بشناسیم فقط با لباس کردی می خواهیم بشناسیمش. در حالی که وقتی رفتار و حرکات و سکنات او را می بینیم، متوجه می شویم کرد است یا خیر. کرد خصایص ویژه ای دارد؛ برای مثال بسیار صبور، وفادار، حافظ و نگهبان است. همین خصایص و ویژگی هاست که علی رغم اینکه کت و شلوار می پوشد باز هم می گوییم او کرد است. در حقیقت خصایص باطنی اوست که او را کرد می کند. در جشنواره های رقابتی موسیقی مثل جشنواره ملی موسیقی جوان تمرکز بر روی رپرتوار معرفی شده از سوی هیات داوران است و نوازنده فضایی برای عرضه درونیات خود ندارد و می بایست نعل به نعل رپرتوار قدما را اجرا کند.

 

گفتگو از کاوه صادقی آزاد - روزنامه ایران

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: