هزارک -
مقدمه:
شیوه زندگی این اقوام، عمدتا مبتنی بر رمه داری و کوچ روی بود و به تغییرات و اقتضائات آب و هوایی وابستگی کاملی داشت؛ از همین رو، سرزندگی و چالاکی امری مهم و ضروری از حیات ایشان محسوب می شد. شعائر برخاسته از ادیان رایج در میان آنان، به ویژه کیش زرتشتی نیز به شاد و سودمند زیستن و دوری از کاهلی و سستی تاکید ویژه ای داشت. بر این اساس، زندگی و فرهنگ اقوام آریایی و ایرانیان، آکنده از جشن و سرور و ترویج شور زندگی بوده است.
تقریبا تمامی مناسبت های ایرانی، چه دینی، چه قومی_میهنی و چه مبتنی بر تغییرات آب و هوایی و رخدادهای فصلی، نشاط انگیز و شورآفرین بودند و به شکل گروهی و دسته جمعی و با مشارکت عمومی زن و مرد و پیر و جوان برگزار می شدند. از اهداف اصلی برگزاری این جشنها، نزدیکی افراد جامعه و برقراری همبستگی و همکاری میان آنان بود. مردم با مشارکت در این جشنها، جسم و روان خسته خویش را شادابی می بخشیدند و افسردگی و آزردگی را از خود می زدودند تا برای کارهای سخت و سنگین روزمره پس از جشن آماده شوند.
کلمه جشن در زبان پارسی، برگرفته از واژه "یسنه" اوستایی، به معنی ستایش و پرستش است و در کاربرد قدیم خود، برای نامیدن مراسمی به کار می رفت که طی آنها، آیین های دینی یا میهنی، با شور و سرور اجرا می شد. به بیان دیگر، جشن به معنی ستایش و پرستش همراه با نشاط و شادمانی است.
در فرهنگ ایران باستان، آفرینش انسان با هدف رواج نیکی در دنیای مادی صورت گرفته است؛ بنابراین، انسان ایرانی وظیفهای سنگین و پر اهمیت بر عهده دارد و باید پیوسته برای فراهم ساختن آرامش و گسترش نیکی و از میان برداشتن پلیدی ها در جهان، تلاش و کوشش نماید. از دیدگاه ایشان، جهان ناپایدار کنونی تنها یک گذرگاه است که انسان باید از آن عبور کند و به سوی جهان پایدار و ابدیت حرکت نماید. در این گذرگاه، نیروهای اهریمنی نیز به کمین نشستهاند و انسان ناگزیر از نبرد با آن اهریمنان خواهد بود. جنگ افزار او در این پیکار، پارسایی و شادمانی است. ایرانیان، با وجود ایمانی که به شکست نهایی پلیدیها و پیروزی قوای نیک داشته اند، برای چیرگی بر اهریمنان، خود را نیازمند جسم و تنی نیرومند و نیز ارادهای قوی و روحی استوار می دانستند. یکی از روش های تقویت روحیه و اراده، برپا داشتن جشنهای پر شمار در طول سال بود. مردم در این جشنها شرکت میجستند و با شور و سرور و دست افشانی و پایکوبی و آتشافروزی، روان خسته و افسرده خویش را شادابی میبخشیدند و آزردگیهای جسمی و ذهنی را از تن و روان خویش میزدودند.
از بزرگ ترین جشنهای ایرانیان باستان می توان به نوروز، مهرگان، جشنهای ماهانه، جشنهای آتش، گاهنبارها و جشن فروردگان اشاره نمود. از میان این جشن ها، نوروز و مهرگان از همه مهمتر بودند و با تفصیل و شور بیشتری برگزار میشدند. در ادامه به شرح مختصر این جشنها خواهیم پرداخت، لیکن پیش از آن، ابتدا توضیحاتی ضروری در خصوص نحوه گاهشماری در ایران باستان ارائه خواهد شد تا تصویری بهتر از شیوه حفظ روز و ماه و سال و برپایی جشن ها و مناسبت ها در تاریخ درست آنها به دست آید.
گاهشماری در ایران باستان:
در ایران باستان، گاهشماری بر پایه سال خورشیدی بود. سال خورشیدی، معادل یک بار گردش کامل زمین به دور خورشید و برابر با سیصد و شصت و پنج روز و تقریبا شش ساعت است. گاهشماریهای نخستین ایران برگرفته از گاهشماری بابلی با سالهایی متشکل از دوازده ماه سی روزه بود که هر شش سال یکبار، سیزده ماهه میشد. گاهشماریهای سیصد و شصت و پنج روزه، برگرفته از گاهشماری باستانی مصری می باشد. گاهشماری در دوره هخامنشیان تغییراتی کرد و به صورت گاهشماری زرتشتی درآمد. در زمان اردشیر بابکان، بنیانگذار پادشاهی ساسانی، تقویم ایرانی متاثر از گاهشماری ژولینی تغییراتی نمود؛ از جمله آنکه پنج روز به آخر سال اضافه شد. در دوره ساسانیان، دو نوع گاهشماری رواج داشت. روش نخست که همان گاهشماری اوستایی نو بود، بر پایه سال عرفی یا خورشیدی ناقص یا سال سیار محاسبه می شد. در این گاهشماری، هر سال دوازده ماه و هر ماه درست سی روز بود که مجموعا سیصد و شصت روز می شد. در پایان دوازده ماه، پنج روز را نیز تحت عنوان "اندرگاه" یا "پنجه دزدیده" به آن سیصد و شصت روز حاصل از دوازده ماه می افزودند و لذا هر سال، مجموعا سیصد و شصت و پنج روز می شد و آن شش ساعت یا یک چهارم روز از سال خورشیدی کامل، مورد محاسبه قرار نمی گرفت. بدین ترتیب، در این نوع گاهشماری، هر سال، در هر صد و بیست سال، یک ماه جلو میافتاد (یعنی مثلا ابتدای اردیبهشت به ابتدای فروردین یا ابتدای آذر به ابتدای آبان جابجا می شد). اگرچه این موضوع در طول زندگی یک نسل نمود چندان بارزی نمی یافت و امکان صرف نظر از آن وجود داشت، ولی در بلند مدت موجب مشکلاتی همچون بر هم خوردن فصول کشاورزی و زمان پرداخت مالیات ها و نیز موجب تغییر زمان اصلی برگزاری مناسبت ها و جشن های دینی می گشت. جهت رفع این مشکل، نوع دیگری از گاهشماری که به آن سال ثابت یا گاهشماری بهیزکی می گفتند، توسط موبدان و منجمین دربار پادشاهان به کار گرفته می شد که طی آن، شش ساعت پایانی هر سال خورشیدی نیز در گاهشماری محاسبه می گشت و هر یکصد و بیست سال، یک سال کبیسه گرفته می شد. در سال های کبیسه، یکی از ماه های سال را دو بار حساب می کردند تا نوروز و سال شمسی در هر دوره صد و بیست ساله در جای درست خود قرار گیرند (مانند کبیسه ای که هم اکنون اجرا می شود و در هر چهار سال، یک سال را سیصد و شصت و شش روزه محاسبه می نمایند). بدین ترتیب، هیچگاه آغاز سال بیش از یک ماه جلو نمیافتاد. این روند گاهشماری تا دوره اسلامی نیز ادامه داشت که البته به سبب تغییر نظام دینی و سیاسی ایران و رواج تقویم هجری قمری، از دقت دوره باستان بی بهره بود، تا اینکه در دوره سلطنت جلال الدوله ملکشاه سلجوقی و با فرمان خواجه نظام الملک در قرن پنجم هجری قمری، گاهشماری رایج کنونی توسط دانشمندانی همچون حکیم عمر خیام نیشابوری بنیان نهاده شد و زمان روزها و مناسبت های سال، ثابت و بدون تغییر ماند. در این گاهشماری خورشیدی، روز اول سال طوری تنظیم شده بود که با اعتدال بهاری که همان نوروز میباشد، هماهنگ شود. هر سال نیز سیصد و شصت و پنج روز حساب می شد و هر چهار سال یکبار، سال کبیسه سیصد و شصت و شش روزه محاسبه می گردید. تقویم حاصل از این کوشش، به نام تقویم جلالی شهرت یافت که هم اکنون نیز مبنای گاهشماری در ایران است.
گاهشماری رسمی فعلی ایران در یازدهم فروردین ۱۳۰۴ (۱۹۲۵میلادی) در مجلس شورای ملی به عنوان نظام گاهشماری سراسری و رسمی ایران تصویب گردید. به موجب این گاهشماری، طول و نام ماههای سال اصلاح و مبدا آن سال هجرت پیامبر اسلام (برابر با ۶۲۲ میلادی قدیم) در نظر گرفته شد. طول ماهها که در هر سال متغیر بود و از بیست و نه تا سی و دو روز تغییر میکرد، به شش ماه سی و یک روزه، پنج ماه سی روزه و یک ماه بیست و نه روزه (که در سالهای کبیسه سی روزه میشود) دقیق شد و نام ماهها از نام عربی برجهای فلکی، به نامهای امروزی آن (فروردین تا اسفند) که برگرفته از نامهای اوستایی و پهلوی بود، تغییر نمود.
انواع جشن ها در ایران باستان:
در ایران باستان، همانگونه که اشاره گردید، جشن ها و مناسبت های دینی و قومی-میهنی فراوانی برگزار می شد که به قرار زیر، به چند دسته اصلی تقسیم می شدند:
جشن های ماهانه؛ جشن های دوازده گانه ای که در هنگام همنامی ماه و روز برگزار می شدند.
جشن های گاهنبار؛ جشن هایی شش گانه که در شش روزی که به باور زرتشتیان، اهورامزدا جهان را آفرید، برگزار می شدند.
جشن های آتش؛ که با برافروختن آتش همراه بودند.
جشن نوروز؛ که در نخستین روز ماه فروردین برگزار می شد.
سایر جشن ها؛ مانند جشن های سروش روز، شب چله یا شب یلدا، آبانگاه، خزان، سیرسور، گاوگیل، نوروز رودها، نیلوفر و بادروزی که در مواقعی خاص از سال برگزار می شدند.
جشن های ماهانه:
همانگونه که پیشتر اشاره شد، در ایران باستان، هر سال متشکل از دوازده ماه سی روزه بود که مجموعا سیصد و شصت روز می شد. پنج روز موسوم به اندرگاه یا پنجه دزدیده نیز به انتهای ماه آخر سال افزوده می شد و روی هم رفته، هر سال معادل سیصد و شصت و پنج روز بود.
هر ماه و همچنین هر یک از سی روز ماه دارای نامی ویژه، برگرفته از امشاسپندان و ایزدان بود (یعنی به جای شمارش عددی روزهای ماه، نامی ویژه برای هر روز به کار می رفت). هر یک از پنج روز اندرگاه نیز به نام یکی از پنج گات اوستا نامیده می شد که در زیر بدانها اشاره خواهد شد.
نام دوازده ماه:
نام سی روز ماه:
در فهرست نام روزهای ماه مشاهده می شود که نام سه روز هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، "دی" است که در واقع، همان نام پروردگار می باشد. به منظور جلوگیری از اشتباه شدن این سه روز با یکدیگر، نام هر کدام از آنها را با نام روز بعد از آن تلفیق می کنند و بدین ترتیب، روز هشتم تحت عنوان "دی به آذر"، روز پانزدهم تحت عنوان "دی به مهر" و روز بیست و سوم تحت عنوان "دی به دین" نامیده می شود. این سه روز به همراه روز نخست هر ماه یعنی هرمزد روز که آن نیز نام پروردگار است، تعطیل رسمی محسوب می شدند.
نام پنج روز اندرگاه:
در فهرست های فوق مشاهده می شود که نام دوازده روز از ایام ماه، با نام دوازده ماه سال همسان است. مثلا نخستین ماه سال فروردین نام دارد و نام نوزدهمین روز از ماه نیز فروردین است. همین روال در تمام دوازده ماه وجود دارد و اینگونه روزها نزد ایرانیان باستان، خجسته و جشن برشمرده می شدند. این دوازده جشن، جشن های دینی ماهانه محسوب می شدند که در زیر به شرح مختصر آنها خواهیم پرداخت.
جشن فروردین؛ فروردینگان یا فْرودُگ:
فَروَردینگان یا فْرودُگ، یکی از جشنهای ماهانه ایرانیان زرتشتی است. روز برگزاری این جشن، نوزدهم فروردین ماه می باشد که فروردین روز نام دارد. فروردینگان در حقیقت جشنی برای یادبود درگذشتگان است. از آنجایی که در میان زرتشتیان، آیینهای سوگواری مشابه دیگر ادیان وجود ندارد، این مراسم به صورت جشن برگزار میشود و مردم، روان درگذشتگان را هم در شادی خود شرکت میدهند. در این روز، زرتشتیان بر سر مزار درگذشتگان خود میروند و برای خشنودی روانها، عود و کندر آتش میزنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک (خشکبار) بر سر مزار آنان میگذارند.
جشن اردیبهشت؛ اردیبهشتگان یا گلستانجشن:
روز سوم از هر ماه، اردیبهشت نامیده میشود و بنابراین، سوم ماه اردیبهشت، جشن اردیبهشت یا اردیبهشتگان برگزار میشد. اردیبهشتگان یا گلستانجشن از جمله جشنهای آتش نیز محسوب می شود و در این روز، آتش می افروزند. ایرانیان از هزاران سال پیش در اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ میپوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است. هنگام برگزاری اردیبهشتگان (سوم اردیبهشت)، مقارن با زمانی است که گلها در بسیاری از مناطق ایران شکوفا شدهاند و لذا به آن، گلستانجشن نیز گفته می شود. این روز را برای رفتن به آتشکده و حاجت از پادشاهان خواستن و به جنگ و کارزار وارد شدن نیز نیک می دانند. امشاسپند اردیبهشت، نماد بهترین راستی ها و نگهبان گیاهان است و مرزنگوش گل ویژه آن می باشد.
جشن خرداد؛ خردادگان
در روز ششم از ماه خرداد، به مناسبت برخورد نام ماه و روز، جشنی موسوم به خردادگان به پاسداشت آب و آبادانی برگزار میشود. امشاسپندبانو خرداد، نماد رسایی و کمال است و گل ویژه آن نیز سوسن می باشد.
جشن تیر؛ تیرگان
روز سیزدهم تیر ماه که به نام تیر یا تِشتَر، از ایزدان ایران باستان نامگذاری شده، یکی از مهمترین جشنهای ایرانیان است. جشن تیرگان، به گواه بسیاری از منابع تاریخی، در بزرگداشت واقعهٔ تیراندازی آرش کمانگیر از فراز البرز، جهت تعیین مرز ایران و توران برگزار می شود. تیرگان کوچک در روز سیزدهم و تیرگان بزرگ در روز چهاردهم تیر ماه واقع است. علت آن را نیز این می دانند که تیرگان کوچک زمان پرتاب تیر و تیرگان بزرگ هنگامی بود که خبر آوردند تیر به کجا فرود آمده است. این جشن در کنار آبها، همراه با بزمهایی وابسته به آب و آبپاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش رو همراه است و از آن، همچون دیگر جشنهایی که در پیوند با آب هستند، با نام همگانی "آبریزگان" یا "آب پاشان" یا "سر شوران" یاد شدهاست. مردم در این جشن با پاشیدن آب به یکدیگر، آرزوی باران و دوری از خشکسالی میکنند. همچنین، به گزارش ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه، در ایران باستان، تیرگان روز بزرگداشت نویسندگان نیز بوده است.
جشن امرداد؛ امردادگان
روز هفتم هر ماه امرداد نام دارد و بنابراین، روز هفتم از ماه امرداد، جشن امرداد یا امردادگان برگزار میشود. در دوره ساسانی و حتا پس از آن، مراسم و آدابی جهت این جشن در دشت و فضای باز انجام میشد. امرداد، امشاسپندبانوی موکل نگهداری جهان، آراستن غذاها و داروهای گیاهی و بر کنار کردن گرسنگی و زیان و بیماری میباشد. گل ویژه امشاسپندبانو امرداد، زنبق است.
جشن شهریور؛ شهریورگان یا آذرجشن
ششمین ماه سال و چهارمین روز ماه را به نام شهریور، امشاسپند نماد شهریاری آرمانی و نیز نگاهبان فلزات نامگذاری کردهاند. بدین ترتیب، در ایران باستان، در روز چهارم شهریور ماه، جشنی موسوم به شهریورگان برگزار میشود. این جشن آذرجشن هم نامیده شده و یکی از جشنهای آتش محسوب میگردد. در این جشن، مردم در خانه ها آتش میافروختند و پس از ستایش و نیایش پروردگار، برای صرف خوراکی گرد هم میآمدند. گل ویژه امشاسپند شهریور، ریحان است.
جشن مهر؛ مهرگان
شانزدهمین روز از ماه مهر، مهر روز نام دارد و منسوب به ایزد "مهر" یا "میترا" است که از بزرگترین و مشهورترین ایزدان نزد ایرانیان باستان به حساب می آمد. تا پیش از پیدایش دین زرتشتی در ایران زمین، بسیاری از ایرانیان و حتا اروپائیان، این ایزد را که نماد مهروزری، پیمان داری و فروغ و روشنایی بود، می پرستیدند. در اساطیر ایران، مهرگان روز بر تخت نشستن و تاج بر سر نهادن فریدون پس از شکست دادن ضحاک است. همانگونه که نوروز با اعتدال بهاری و تیرگان و شب یلدا به ترتیب با انقلابات تابستانی و زمستانی مرتبطند، مهرگان نیز با اعتدال پاییزی پیوند دارد. از سنگ نوشتههای داریوش بزرگ در بیستون دریافته می شود که سال نو نزد ایرانیان باستان، از ابتدای پاییز آغاز میشد و جشن بسیار معروف مهرگان ایرانیان باستان، در اصل جشن سال نوی ایرانیان بوده است. در اواخر دوران فرمانروایی داریوش بزرگ، سال اوستایی نو در ایران رسمیت یافت و روز اول سال، به اول فروردین یا همان نوروز منتقل شد. به همین جهت بسیاری از مراسم ملی_مذهبی نوروز و مهرگان، از جمله بار عام پادشاهان، همانند یکدیگرند. گستراندن خوان با انواع شیرینی و شربت و گلاب و میوه و آجیل و خشکبار و نان و آش تهیه شده از حبوبات و غلات و نیز "گل همیشه بشکفته"، همراه با شاخه های سرو و گز، از رسوم برگزاری مهرگان است. این جشن از مهر روز (شانزدهم) تا رام روز (بیست و یکم) مهر ماه، به مدت شش روز به طول می انجامد. روز نخست این جشن، یعنی شانزدهم مهر ماه را مهرگان عامه یا مهرگان کوچک و روز آخر این جشن یعنی بیست و یکم مهر ماه را مهرگان خاصه یا مهرگان بزرگ می خوانند. این موضوع که مهرگان هم در شانزدهم و هم در بیست و یکم مهر برگزار می شود، احتمالا ناشی از لحاظ ننمودن درست کبیسه در ادوار گذشته بوده و از آن زمان، ایرانیان تصمیم گرفتند که این جشن را هم در دو تاریخ مذکور و هم در تمام شش روز میان آنها برگزار نمایند. از دیگر رسوم جالب توجه مهرگان، هدیه دادن مکتوباتی حاوی نوشته های محبت آمیز به دیگران، بر روی کاغذهایی خوشبو بود (چیزی شبیه به کارت پستال های امروزی).
جشن آبان؛ آبانگان
آبانگان، در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهیتا که ایزد آبهای روان است، برگزار میشود. نزد ایرانیان باستان، پس از آتش، آب دومین عنصر مقدس بود که درباره احترام به آن و ضرورت پاکیزه نگاه داشتن این عنصر زندگی بخش، تاکیدات فراوانی صورت گرفته است. بر همین اساس، هشتمین ماه سال و دهمین روز ماه به نام ایزدبانوی موکل بر آب و نگاهبان پاکی و بی آلایشی در جهان، آناهیتا، نامگذاری شده است. آبانگان جشنی است که به صورت همگانی و با حضور در کنار آبها و پرداختن به جشن و شادی و خوردن و نوشیدن و نیز خواندن نیایشهای مربوط به ایزدان آبها برگزار میشود.
جشن آذر؛ آذرگان
نهمین روز ماه، آذر روز نام دارد و در ماه آذر، به سبب توافق نام ماه و روز، جشن گرفته میشود. این جشن که آذرگان نامیده می شود، در شمار جشنهای آتش محسوب می گردد و با برافروختن آتش همراه است. ابوریحان بیرونی نقل نموده که زرتشت به پیروان خود فرمود که در این روز به زیارت آتشکدهها بروند و قربانی کنند و در امور عالم به مشاوره بپردازند. ایرانیان باستان، آذرگان را روزی خجسته میدانستند و در خانهها و بامها آتش می افروختند و آن روز را با شادمانی و خواندن نیایشها و گستراندن سفره ای با خوراکیهای گوناگون، در آتشکدههای آذین بندی شده جشن میگرفتند. به هنگام جشن، چوبهای خوشبو بر آتش مینهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، هر کس اخگری از آن آتش را به خانه می برد. آن آتش تا پایان زمستان در خانهها فروزان بود و نمیگذاشتند خاموش شود، چرا که آن را نیک و فرخنده میدانستند. گل ویژه آذر را "آذریون" یا "آذرگون" می دانند که گویا گونه ای از گل آفتابگردان است.
جشن دی؛ خرم روز
خرم روز، روز اول از ماه دی است و به مناسبت برخورد نام روز با نام ماه که نام پروردگار نیز می باشد، در ایران باستان جشن گرفته میشد. خرم روز، جشنی بزرگ و سرشار از آداب و مراسم دینی و غیر دینی بود. زرتشتیان این روز را بسیار گرامی بر می شمارند و آن را "دیدادارجشن" نیز مینامند.
جشن بهمن؛ بهمنگان، بهمنجه یا بهمنجنه
بهمنگان یا بهمنجه، در روز دوم ماه بهمن که مصادف با روز بهمن بود، برگزار میشد. بهمن نام نخستین امشاسپند در دین زرتشتی است و به معنی منش نیک می باشد. پختن نوعی آش موسوم به "دیگ بهمنجه" در این جشن بسیار رایج و معمول بودهاست. جهت برگزاری این جشن، در همه خوراکی ها از گیاه بهمن سرخ و بهمن سفید استفاده میشد. این گیاه دارای خواص دارویی است و در روزگار باستان ایرانیان معتقد بودند که خوردن آن به تقویت حافظه بسیار کمک میکند. یکی از رسوم بهمنگان این بود که طی تشریفاتی به کوه و دشت می رفتند و گیاهان ویژهای که خواص دارویی داشت را میچیدند تا در طول سال مورد استفاده قرار دهند. هم چنین در این روز شیرهها و روغنهای نباتی و ساقهها و چوبها و برگهای سوزاندنی که بوی خوش می پراکنند و گندزا هستند، تهیه میشدند. جشن بهمنگان در دوره اسلامی و تا پیش از حمله مغول بسیار مرسوم بود و آداب و تشریفات آن رواج عام داشت. امشاسپند بهمن، موکل منش نیک و نگهبان جانوران است و گل ویژه آن، یاسمن سپید می باشد.
جشن اسفند؛ اسفندگان یا سپندارمذگان
جشن سپندارمذگان یا اسپندگان یا اسفندارمذگان، در روز سپندارمذ از ماه اسفند (پنجم اسفند) برگزار می شود و روز گرامیداشت زن، زمین و مادر نزد ایرانیان است. سپندارمذ به معنای خرد و شکیبایی، امشاسپندبانوی نگهبان زمین و نیز پاسبان زنان پارسا و نیکخواه است. اسفند ماه و به ویژه روز سپندار، جشن زنان است. در این جشن، مردان به زنان بخشش میکنند و تلاش و کوشش ایشان در امور زندگی را ارج می نهند. این روز را جشن مردگیران نیز می نامند. گل ویژه امشاسپندبانو سپندارمذ، بیدمشک می باشد.
جشن های گاهنبار:
جشن های گاهنبار، مربوط به شش روزی هستند که به باور زرتشتیان، اهورامزدا جهان را آفرید. نام گاهنبارهای ششگانه به قرار زیر است:
هر یک از جشنهای ششگانهٔ گاهنبار، پنج روز به طول میانجامید و آخرین روز هر گاهنبار، مهمترین روز جشن بود. در این روزها همگان ملزم بودند تا برابر تواناییشان انفاق کنند و نیز موظف بودند که بر خوان های گسترده جهت این جشن ها حضور یابند و از محتویات خوان بهره مند گردند.
جشن فروردگان:
جشن فروردگان (با فروردینگان اشتباه نشود) یا جشن همسپثمیدیه، نام جشنی بوده که به مدت ده روز، در روزهای پایان سال برگزار میشده است. این جشن در دوران باستان، جشن فروهرها یا روان های درگذشته بود و در پنج روز پایانی واپسین ماه (اسفند) و نیز پنج روز اندرگاه یا همان پنجه دزدیده برگزار می شد. به باور ایرانیان باستان، در این ده روز فروهرها یا فروشی های درگذشتگان، برای بازدید به خانههایشان میآیند. در مدت این جشن، فدیههایی تقدیم آنها میگردد و کوشش میشود که آنها راضی باشند. بنا بر اعتقاد زرتشتیان، فروهرها قبل از تولد انسان و حتی قبل از آفرینش وجود داشتهاند.
ابوریحان بیرونی گزارش نموده که این جشن، ده روز طول میکشیده است. آخرین پنج روز اسفند ماه را، فروردگان نخستین و پنجهٔ دزدیده یا پنج روز اندرگاه را فروردگان دومین میگفتهاند.
از رسوم مهم جشن فروردگان این بوده که مردم، خانه و کاشانه را پاکیزه و تمیز میکردند و نقل و نبات و شیرینی و سبزی و انواع خوراکی در اتاق و بر بام مینهادند. دشمنی و بدخواهی را به دوستی تبدیل میکردند و همگان از هم خشنودی میطلبیدند تا فروهرها شادمان شوند و برای ایشان دعای خیر کنند. یکی از مهمترین مراسم این جشن، افروختن آتش بود. مردم روی پشت بامها آتش برمیافروختند و اعتقاد داشتند که با این کار فروهرها به طور گروهی بازگشته و به بازماندگان کمک خواهند کرد. برافروختن آتش در آغاز جشن فروردگان، در دوره اسلامی تبدیل به چهارشنبه سوری شد.
جشن های آتش:
جشنهای آتش، جشنهایی هستند که با افروختن آتش جهت شور و سرور و شادمانی آغاز و اعلام میشدند. از جمله مهم ترین جشنهای آتش، جشن سده و جشن سوری پایان سال هستند. جشنهای اردیبهشتگان در سوم اردیبهشت، آذرگان در نهم آذر و شهریورگان در چهارم شهریور نیز از جمله جشن های آتش هستند که پیشتر بدانها اشاره شد. لازم به یادآوری است که به باور زرتشتیان، آتش، پرتو اهورامزدا است و اهورامزدا به وسیلهٔ نور تجلی میکند.
جشن سده:
ار جمله بزرگترین جشنهای آتش در ایران باستان، جشن سده است. این جشن به یادبود پیدایش آتش برگزار میشود. در شاهنامه فردوسی چنین آمده که هوشنگ، شاه پیشدادی، روزی به هنگام شکار، مار سیاهی که مظهر مرگ و نیستی در ایران باستان بود را میبیند و با شدت سنگی به سوی مار پرتاب میکند. بر اثر اصابت آن سنگ به سنگی دیگر، جرقه ای میجهد و خار و خاشاک اطراف آن به آتش کشیده میشود و مار میگریزد. شاه و همراهانش تا شب هنگام به گرد آتش (که مظهر فروغ ایزدی بود)، به جشن و سرور می پردازند و نمیگذارند که آن آتش هیچگاه خاموش شود. از آن هنگام، آن روز را جشن سده نام نهادند.
نامگذاری این جشن به عدد سد پیوستگی دارد و به موقعیتهای فصلی نیز مربوط است. در دورانی، ایرانیان سال را به دو فصل تقسیم میکردند؛ تابستان بزرگ که هفت ماه بود و از آغاز فروردین تا پایان مهر ادامه داشت و زمستان بزرگ که از آغاز آبان تا پایان اسفند به طول می انجامید. گفته می شود که چون سد روز از زمستان بزرگ سپری میشد، ایرانیان جشن سده را برپا میکردند، زیرا بر آن بودند که از اوج و شدت سرما که از کردار اهریمن است، کاسته شده و توان و نیرویش رو به زوال است. این جشن را در آبان روز از بهمن ماه که برابر با دهمین روز از بهمن است و در این وقت درست سد روز از زمستان بزرگ میگذرد، شب هنگام برگزار میکردند. در جشنی بزرگ، آتش را که جلوه و کنایتی از اهورامزدا است، برمیافروزند تا نیروهای اهریمنی ضعیف و نابود شوند.
یکی از مشخصات و ویژگیهای جشن سده، همکاری همگانی مردم در برپایی جشن است. در گذشته، گردآوری هیزم و خار و خاشاک برای برپا نمودن آتش و برگزاری جشن سده، فریضهای دینی و مستوجب ثواب محسوب می شده است. مغان نیز سنتی داشتند که طی جشن، جانوران موذی و زیانآور (خرفستر) را از بین می بردند تا زیان و آسیب اهریمنی کاسته گردد.
گفته می شود که بزرگترین جشن سده در تاریخ ایران را مرداویج زیاری در سال سیصد و بیست و سه هجری قمری و در شهر اصفهان برگزار نمود.
این جشن در سال ۱۳۹۱ در فهرست میراث معنوی ایران و در سال ۱۳۹۸ در فهرست میراث فرهنگی ناملموس ایران ثبت شد. همچنین این جشن به عنوان بیست و چهارمین عنصر میراث فرهنگی ناملموس ایران، در هجدهمین نشست کمیته بینالدولی پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو در سال 2023 میلادی به ثبت رسید.
جشن سوری پایان سال:
در روزشماری ایرانیان باستان، هفته و روزهای آن نظیر شنبه و یکشنبه و امثالهم وجود نداشت. بدین ترتیب، اساسا چهارشنبه ای نبود که جشن چهارشنبه سوری بخواهد در آن برگزار شود. در حقیقت، روزشماری کنونی و هفت روز هفته، از زمان ورود تازیان به ایران مرسوم شده است. با این وجود، جشن سوری یک عادت و رسم قدیمی است که در پایان سال اجرا میشد. علت جشن و آتشافروزی در روزهای آخر سال، به جشن فروردگان که طی آن فروهرهای درگذشتگان به مدت ده شبانه روز از جایگاه اصلی خود در آسمان به شهر و دیار و خان و مان پیشین خود فرود می آمدند و میان بازماندگانشان زندگی میکردند، مربوط میشود. یکی از سنتهای معمول جشن فروردگان، آتش افروختن بر سر بامها و در کوی و برزن بوده تا راهنمای فروهران جهت در آمدن به خانه های خود باشد. در واقع، این برافروختن آتش، آغازی بر جشن فروردگان بوده است.
جشن نوروز:
نوروز، از روزگار کهن تا به امروز، بزرگترین جشن ملی ایرانیان بوده است. گفته می شود که از سه هزار سال پیش از میلاد، در مناطق باختری آسیا دو جشن رواجی ویژه داشته اند؛ جشن آفرینش در اوایل پاییز و جشن رستاخیزی در آغاز بهار. بعدها این دو جشن به یک جشن تبدیل گردید و در ابتدای بهار برگزار شد. بر این اساس، احتمالاً نوروز جشن رایج در میان بومیان نجد ایران، حتا پیش از مهاجرت آریاییها بوده است.
از جشن های نوروز و مهرگان، در اوستا هیچ نامی برده نشده است. پژوهشگران بر این باورند که این دو جشن، از جشن های ملی بوده اند و نظر به آنکه اوستا کتابی دینی می باشد، به این دو جشن در آن اشاره ای نشده است. با این حال، پس از گذشت مدتی، سرانجام دین زرتشتی نیز جشن های مهرگان و نوروز را می پذیرد.
زمان برگزاری نوروز، مقارن با اعتدال بهاری و در آغاز فصل بهار است. در گاهشماری خورشیدی، لحظه تحویل سال، تعیین کننده نخستین روز (هرمزد روز) از ماه فروردین است. چنانچه آغاز سال، قبل از ظهر و در نیمه اول شبانهروز تحویل شود، همان روز نوروز است و اگر تحویل سال بعد از ظهر باشد، فردای آن روز نوروز است.
در شاهنامه فردوسی، جمشید، از پادشاهان پیشدادی ایران زمین، پایه گذار نوروز معرفی شده است. نوروز در واقع روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدیهایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند.
مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامهای، ۲۱ مارس برابر با اول فروردین را روز جهانی نوروز اعلام کرد. در سال 2016 میلادی نیز نوروز به عنوان میراث فرهنگی ناملموس بشری، توسط سازمان یونسکو به ثبت جهانی رسید.
نوروز کوچک:
روز نخست فروردین ماه، نوروز همگانی یا نوروز کوچک خوانده میشود. در پنج روز اول فروردین، جشن نوروز گونهای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی میگذرانیدهاند. از همین رو، آن را نوروز همگانی نامیدهاند.
نوروز بزرگ یا خرداد روز:
در گاهشماری ایران باستان، روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی، به نام خرداد میباشد. نوروز بزرگ یا خرداد روز، نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بودهاست. خرداد، امشاسپندبانوی موکل بر آب است و این روز به او منسوب میباشد. این روز در میان جشنهای فراوان ایران باستان، به ویژه در دوران ساسانیان، از اهمیت و ارزش ویژه ای بهره مند بوده است؛ از جمله اینکه زرتشتیان بدان باورند که زادروز آشوزرتشت در همین روز رخ داده است.
مراسم ویژه نوروز:
تمامی آداب و رسوم نوروزی، سرچشمهای کهن دارند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین میشود. گفته میشود که در این روز، زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در همین روز، نیکبختیها برای مردمان زمین تقسیم میگردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید می نامند.
از جمله مهمترین آداب و رسوم نوروز می توان به برافروختن آتش، خانه تکانی، گستراندن سفره نوروزی (هفت سین)، کاشت غلات و حبوبات (سبزه سبز کردن)، پوشیدن لباس های نو، دیدار با دوستان و اقوام و آشنایان، تقدیم هدایای نوروزی، برگزاری مراسم کوسه بر نشین، انتصاب میر نوروزی و بار عام نوروزی از سوی پادشاهان، اشاره کرد.
دیگر جشن ها و مناسبت های ایران باستان
سروش روز:
روز هفدهم هر ماه، سروش روز نام دارد. ایرانیان باستان، سروش روز از ماه فروردین را روزی فرخنده می دانستند و در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن را نیک می دانستند.
جشن آبانگاه:
در روز دهم ماه فروردین، جشنی موسوم به آبانگاه برگزار میشدهاست که با آب و باران و مراسمی در تقدیس آن مربوط است.
جشن خزان:
در ایران باستان، دو جشن تحت عنوان خزان برگزار میشد. جشن خزان نخست در روز هشتم (دی روز / دی به آذر) شهریور ماه و جشن خزان دوم در روز اول (هرمزد روز) مهر ماه برگزار می گردید. این جشن به سبب پایان تابستان و آغاز رو به سرما رفتن هوا بر پا می شد.
سیرسور:
در روز چهاردهم دی ماه رسم بود که خوراکهایی با سیر طبخ و تناول می کردند. به باور ایرانیان باستان، در این روز دیوان بر جمشید چیره شدند و او را کشتند. بر همین اساس، رسومی برای دفع دیوان رواج داشتند که یکی از آنها، خوردن سیر بود. آنان سیر را همراه با غذا میخوردند یا آن را درون گوشت مینهادند و میپختند.
جشن بتیکان:
در روز پانزدهم (روز دی به مهر) از ماه دی که دیبگان نیز خوانده شده، عامهٔ مردم جشنی موسوم به بتیکان برپا می داشتند. در این روز مردم برای از بین بردن موجودات زیانرسان، تندیسی از آدمی را از خمیر یا گل می ساختند و آن را در مدخل در یا راهرو خانهها مینهادند و بعدا آن مجسمه را میسوزاندند.
جشن گاوگیل:
جشن گاوگیل یا کاوکیل در شانزدهمین روز (مهر روز) از ماه دی برگزار می شد. گفته شده که در این روز ایران از ترکستان جدا گردید و گاوهایی که ترکستانیان از ایرانیان به یغما برده بودند، باز پس گرفته شدند.
جشن بادروزی یا بادبره:
این جشن در بیست و دوم (باد روز) از بهمن ماه و به پاس گرامیداشت ایزد باد برگزار می شد. همچنین در سبب نامگذاری این جشن گفته شده که در ایران هفت سال باد نوزید. در این روز شبانی پیش پادشاه آمد و گفت "دیشب آن مقدار باد آمد که موی بر پشت گوسپندان بجنبید". پس در آن روز نشاط و خوشحالی نمودند و این روز به یادگار به بادبره شهرت یافت. ابوریحان بیرونی نقل نموده که در کومس و حوالی آن، بادروز با مراسم مفصلی که با شادی و پایکوبی همراه است، برگزار میشود. در اصفهان این روز را "کژین" مینامند و به مدت یک هفته، جشنی شبیه به کارناوال تدارک دیده میشود.
جشن شب چله یا شب یلدا:
شب یلدا یا شب چله از کهن ترین جشن های ایرانیان محسوب می شود. واژهٔ یلدا از ریشه ای سریانی به معنای زایش است. سبب این نامگذاری را چنین دانستهاند که در پایان این شب دراز که اهریمنی است، خورشید یا مهر زاده میشود و تاریکی را از میان میبرد. یلدا و مراسمی که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال بر پا میشود، سابقهای چند هزار ساله دارد و از رسوم ویژه آریائیان است. از آنجا که در بلندترین شب سال، تاریکی (مظهر اهریمن) بیشتر در زمین میپاید، این شب را بدشگون برمیشمردند. جهت رفع این نحوست، آتش میافروختند، گرد هم جمع میشدند و خوان ویژه ای میگستراندند و به خوردن و نوشیدن و شادی می پرداختند. گفته می شود که از زمان داریوش بزرگ هخامنشی، این جشن به تقویم رسمی ایرانیان راه یافت.
امروزه نیز مراسم جشن شب یلدا در سراسر ایران برگزار می شود. در این شب، خانواده ها معمولا نزد بزرگان خویش گرد هم می آیند و انواع خشکبار و آجیل و میوه های سرخ رنگ مانند انار و سیب سرخ و هندوانه صرف می کنند. اجرای مراسمی ویژه همچون شاهنامه خوانی یا تفال به دیوان حافظ نیز در این شب مرسوم است.
نوروز رودها:
نوروز رودها، جشنی بود که در روز نوزدهم (فروردین روز) از ماه اسفند برگزار می شد. ایرانیان در این روز به کنار رودها و چشمهها می رفتند و طی مراسمی، ضمن لایروبی و پاکسازی رودها، عطر و گلاب در آب میافشاندند.
جشن نیلوفر:
ششم (خرداد روز) تیر ماه، زمان جشن نیلوفر است. گل نیلوفر آبی از نظر باورهای مردمی با خورشید و ایزد مهر در پیوند بوده است. یکی از دلایل چنین پیوندی این بوده که زمان شکوفایی سالانه گل نیلوفر و نیز زمان شکوفایی روزانه آن، با خورشید هماهنگ است. زمان گلدهی نیلوفر از اوایل تابستان آغاز میشود. زمان شکوفایی روزانه گل نیلوفر نیز همزمان با طلوع خورشید است و هر روز، همراه با بر دمیدن خورشید، شکوفا میشود. این ویژگیها موجب شده که نیلوفر و خورشید را از یک خاستگاه و در پیوند با یکدیگر به شمار آورند و جشن نیلوفر را به همین مناسبت برگزار نمایند.
فهرست منابعی که در تهیه این مطلب مورد استفاده قرار گرفته اند:
اوستا؛ گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه؛ انتشارات مروارید؛ ویرایش دوم؛ 1371
گاهشماری و جشن های ایران باستان؛ نوشته و پژوهش هاشم رضی؛ انتشارات بهجت؛ چاپ چهارم؛ 1380
جشن های ایران باستان؛ نگارش سرگرد اورنگ؛ انتشارات ارتش؛ 1335
پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان؛ نگارش موبد دکتر اردشیر خورشیدیان؛ انتشارات فروهر؛ چاپ دوم؛ 1387
منبع: هزارک
گردآوری و تنظیم: فرید نوبخت حقیقی
موسسه فرهنگی رادنواندیش
عکس تیتر: ایلنا