|

ویژگی‌ها، خلقیات و سبک زندگی ایرانیان از نگاه جهانگردان/ بخش دوم

شنبه, 17 خرداد,1404 - 10:26
تاورنیه در شرح سفرهای خود به مشرق زمین، چند سفرنامه نوشت که همگی سرشار از اطلاعاتی سودمند هستند. سفرهای او به ایران، بین سالهای 1632 تا 1668 میلادی صورت گرفت. سفر نخست او به ایران، در زمان سلطنت شاه صفی و سفرهای بعدی وی در زمان پادشاهی شاه عباس دوم و شاه سلیمان صفوی بود.
ویژگی‌ها، خلقیات و سبک زندگی ایرانیان از نگاه جهانگردان/ بخش دوم

هزارک -

بخش دوم: سفرنامه تاورنیه

*مقدمه:

ژان باتیست تاورنیه در سال 1605 میلادی در پاریس به دنیا آمد. پدر و چند تن دیگر از اعضای خانواده او جغرافیدان و نقشه نگار بودند و لذا دوران کودکی وی عمدتا به حضور در جلساتی سپری شد که مباحث جغرافیایی در آنها مورد گفتگو و تبادل نظر قرار می گرفت. همین گفتگوها، شوق سفر و جهانگردی را در او برانگیخت. وی تا بیست و دو سالگی، بسیاری از کشورهای اروپایی نظیر فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان، ایتالیا، لهستان، سوئیس، لوگزامبورگ، انگلستان و مجارستان را دیده بود و با زبان بیشتر آن کشورها آشنایی کافی داشت. او سپس راهی مشرق زمین شد؛ جمعا نه بار به ایران سفر کرد و آخرین بار، در سال 1668 از ایران به پاریس بازگشت. او نهایتا در سال 1689، در راه سفر دیگری به ایران، در روسیه درگذشت.

تاورنیه در شرح سفرهای خود به مشرق زمین، چند سفرنامه نوشت که همگی سرشار از اطلاعاتی سودمند هستند.

سفرهای او به ایران، بین سالهای 1632 تا 1668 میلادی صورت گرفت. سفر نخست او به ایران، در زمان سلطنت شاه صفی و سفرهای بعدی وی در زمان پادشاهی شاه عباس دوم و شاه سلیمان صفوی بود. او علاوه بر پادشاهان صفوی، با درباریان و دیگر بزرگان آن روزگار مجالست داشت و لذا سفرنامه های او حاوی اطلاعات تاریخی گرانبها و منحصر به فردی هستند.

تاورنیه در مجموع نظر بسیار خوبی نسبت به ایرانیان دارد و بر این باور است که مردم ایران از همه دیگر ملل آسیایی باهوش ترند. از نظر او، امنیت در ایران بسیار بیشتر از عثمانی که کاروانها همواره در معرض راهزنی، غارت و تجاوز دزدان و حاکمان بودند، برقرار بود. تاورنیه مهمان نوازی ایرانیان را می ستاید و عنوان می دارد که ایشان دوستدار نظم و انصاف هستند و شوق فراوانی برای آموختن دارند. او جایگاه ایران در آسیا را همپایه فرانسه در اروپا می داند و با این مقایسه، به برتری ایران در آسیا اذعان می نماید.

*توصیف شهر اصفهان:

تاورنیه، شهر اصفهان را که در زمان بازدید وی از ایران، پایتخت این کشور بوده، چنین وصف می کند:

"اصفهان در ایالت عراق عجم واقع شده و جزوی از مملکت قدیمی پارت است. سابقا، این شهر چیزی جز یک قریه کوچک نبود؛ ولی پس از آنکه شاه عباس لار و هرمز را فتح نمود، با دیدن موقعیت و وضع مناسب این شهر، پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل نمود. اصفهان در جلگه ای وسیع قرار دارد و محل هایی از آن که از آب بهره می برد، برای کشاورزی بسیار حاصلخیز است. مساحت اصفهان و حومه آن، تقریبا به اندازه پاریس ولی جمعیت آن بسیار کمتر است. هنگام ورود به اصفهان از هر طرف، ابتدا مناره و گنبد مساجد و بعد درختان اطراف خانه ها دیده می شوند.

اصفهان شهری بدنما است. کوچه های آن تنگ و نامساوی و غالبا بسیار تاریک هستند و به جای آنکه بر خطی مستقیم باشند، بیشتر به شکل مارپیچ ادامه می یابند. این کوچه ها، اغلب پر از کثافت و زباله و مردار حیواناتی هستند که به آنجا انداخته می شوند. این وضعیت، باعث ایجاد بوی گند و تعفنی شدید می شود و اگر لطافت خارق العاده هوا نبود، ممکن بود همواره طاعون ایجاد شود. قصابان نیز خون و فضولات حیوانات ذبح شده را در همان کوچه ها می ریزند و از جانب قوای انتظامی، منعی بر این عمل آنها نیست. جلوی هر خانه نیز چاله ای وجود دارد که برای انباشتن مدفوعات به کار می رود و روستائیان، برای حاصلخیزی زمین های زراعی خود، محتویات آن چاله ها را می برند و در مزارع خود به عنوان کود استفاده می کنند.

کوچه های اصفهان مانند سایر شهرهای ایران بدون سنگفرش است؛ در تابستان پر از گرد و خاک هستند و در زمستان به گل و لای تبدیل می شوند.

اصفهان، بطور کلی، به جز میدان شاه و چند بازار که به صورت کوچه های سرپوشیده در دست بازرگانان است، بیشتر به دهکده ای شبیه است تا به شهر ..."

البته در ادامه تاورنیه به شرح بناهای زیبای واقع در میدان شاه می پردازد و آنها را می ستاید.

همانگونه که از نوشته های تاورنیه بر می آید و منابع تاریخی دیگر نیز بر آن صحه گذاشته اند، چه اصفهان که پایتخت ایران بود و چه بسیاری از دیگر شهرهای ایران، در واقع روستاهایی بوده اند که هر یک به سببی رونق یافته و وسعت گرفته و به شهرهایی بدل گشته اند. در واقع، هیچ یک از شهرهای ایران بر اساس اصول شهرسازی بنا نشده اند و صرفا روستاهایی وسعت یافته هستند. همچنین، در دوران صفویه و نیز در ادامه تا دوران قاجاریه، نه حکومت و نه خود مردم، وظیفه ای در قبال رعایت بهداشت فردی و عمومی نداشتند و بهداشت محیط، وضعیت اسفناکی داشت. این امر موجب می شد که هر از چند گاهی، بیماری هایی عفونی همچون طاعون، حصبه یا وبا به شکل همه گیری شایع شود و قربانیان فراوانی از سکنه شهرها بگیرد. تنها در اواخر دوره قاجاریه بود که به همت برخی پزشکان خارجی و پزشکانی که پس از تحصیل در اروپا به ایران بازگشته بودند، شورای عالی صحیه تشکیل شد و مقرراتی در خصوص وضعیت بهداشت محیط و اماکن وضع نمود و باعث بهبود شرایط بهداشتی کشور گشت.

*ثروت تجار در ایران:

بنا بر گزارش تاورنیه، در ایران، خانه ها و املاک را جزو ثروت تاجران به حساب نمی آوردند و تنها پول رایج برای تجارت را به عنوان ثروت ایشان محسوب می داشتند.

*نظر تاورنیه در خصوص ساختمان سازی در ایران:

تاورنیه در خصوص نحوه ساخت خانه در ایران عنوان می دارد که چون چوب و سنگ در ایران کمیاب است، عمده خانه ها در بیشتر شهرها با کاهگل که به شکل خشت آماده شده، ساخته می شوند. پس از بالا رفتن دیوارها، ملاطی از خاک رس بر آن می مالند تا ناهمواریها پوشیده شوند و دیوار یکدست به نظر آید. بر روی ملاط نیز آهک مخلوط با رنگ سبز و صمغ ساییده می کشند تا آهک چسبنده تر گردد. سپس با قلم مویی بزرگ، آن را به دیوار می مالند و صیقل می دهند و نقره ای می کنند تا مانند مرمر به نظر رسد.

اتاق های خانه با قالی و تشک و پشتی مفروش هستند و هر اتاق با درهایی به سایر اتاقها راه دارد. تمامی اتاقها و تالارهای خانه، با طاق های آجری مسقف هستند.

خانه های بزرگان نیز به همین ترتیب ساخته می شوند و فقط وسیعترند.

خانه های ایران عموما کم ارتفاعند و به ندرت می توان خانه ای سه طبقه دید.

بام خانه های ایرانیان مسطح و دارای مهتابی است. روی بام را با گل آمیخته به خرده های ریز کاه، کاه اندود می کنند و سپس آهکی بر آن می مالند و به مدت هفت هشت روز آن را می کوبند تا همچون مرمر سخت شود. اگر بام را آهک مالی ننمایند، با آجر پخته در کوره فرش می کنند تا باران بر آن نماند. هنگام بارش برف، حتما آن را از روی بام پارو می کنند تا بام سوراخ نشود.

خانه های ایرانیان از بیرون زیبا نیست، ولی از داخل بسیار تمیز و آراسته می باشد و دیوارها با نقش گل و پرنده زینت یافته است.

خانه های ایرانیان دارای اتاق های کوچک متعددی هستند که با در و پنجره های پهن و مشبک های خوش تراش چوبی و گچی که بین آنها شیشه های رنگارنگ به کار رفته، تزیین شده اند.

درب خانه ها با نجاری بسیار زیبا و معمولا از چوب چنار ساخته می شود. ایرانیان که تجمل را بسیار دوست دارند، زیباترین وسایل خانه خود را که شامل بالش ها و تشک ها و پشتی ها هستند، در قسمت جلو یا بیرونی خانه قرار می دهند.

در بعضی از خانه ها، بخاری های دیواری کوچک و کم عرضی در اتاقها وجود دارد که البته چوب کمی در آنها می سوزانند.

تاورنیه همچنین عنوان می دارد که تمامی خانه های ایران دارای دو بخش مجزای بیرونی و اندرونی هستند که با حیاطی در وسط، به یکدیگر متصل می شوند. قسمت بیرونی مخصوص مردان و مهمانان و اندرونی مختص زنان خانه است که فقط مرد صاحبخانه اجازه ورود به آن را دارد.

*امتیازات ویژه ارمنیان جلفا:

تاورنیه در سفرنامه خویش، در خصوص جلفا که منطقه ای ارمنی نشین در جوار اصفهان بود، عنوان می دارد که "ارمنیان جلفا این امتیاز را در میان همه مسیحیان مشرق زمین دارند که می توانند مالک زمین باشند و از معافیت هایی ویژه استفاده کنند. شاه اجازه نمی دهد که کمترین بی عدالتی نسبت به آنها روا داشته شود و هیچ مسلمانی حق ندارد در جلفا ساکن گردد. ارمنیان جلفا همچنین حق دارند که به خوبی ایرانیان لباس بپوشند و مانند آنان بر اسب هایشان براق طلا و نقره ببندند. زنان ارمنی جلفا نیز لباس های فاخر می پوشند و آراسته به زربفت های ونیزی و پارچه های گرانبهای دیگری هستند که از کشورهای مسیحی به دست می آید".

این امتیازات، نشانگر تساهل مذهبی پادشاهان صفوی نسبت به عیسویان و پیروان دیگر ادیان است. باید در نظر داشت که این تساهل و برخورد عادلانه نسبت به پیروان سایر مذاهب، در روزگاری برقرار بود که سایر حاکمان و پادشاهان، سختگیری هایی شدید نسبت به بیگانگان دینی روا می داشتند.

*بست نشینی در عالی قاپو و دیگر اماکن:

تاورنیه در خصوص سنت بست نشینی ایرانیان در اماکن مقدس و مورد احترام چنین می نویسد که در ایران، بسیاری از گناهکاران و مجرمین و بدهکاران، به جهت استخلاص از کیفر، به اماکن مقدس و به ویژه عالی قاپو پناه می برند. این مکان اخیر چنان معزز و محترم است که حتا شخص شاه نیز نمی تواند آنها را از آنجا بیرون بیاورد. افرادی که در بست نشسته اند، به لحاظ خورد و خوراک، مورد پذیرایی نیز قرار می گیرند که مخارج آن از درآمد اموالی که وقف همین اماکن شده و نیز صدقاتی که به شکل روزمره پرداخت می شوند، تامین می گردد.

*روش حکومت در ایران:

در اینجا، مختصرا به توصیفاتی که تاورنیه از روش حکومت در ایران بیان کرده خواهیم پرداخت. ناگفته پیداست که این شیوه حکومت، مربوط به دوره صفویه بود و اگرچه تا پایان دوران قاجاریه نیز اوضاع حکومتداری تقریبا به همین شکل ادامه داشت، ولی وقوع انقلاب مشروطه موجب تحولاتی عمیق در آن گردید، به گونه ای که دیگر نمی توان شکل بارزی از آن شیوه حکومتداری را در ایران یافت. با این وجود، نظر به دیرپایی شیوه استبداد مطلق شاه نسبت به رعایا در ایران و آثار اجتماعی حاصل از آن، به بیان بخش هایی از توصیفات تاورنیه در خصوص روش حکومت در ایران دوران صفوی مبادرت خواهیم ورزید.

تاورنیه چنین عنوان می نماید که حکومت ایران در دوران صفوی، منحصرا استبدادی است و شاه، مستقل از هر شورا یا آیین دادرسی متداول در اروپا، اختیار مرگ و زندگی رعایای خود را دارد. او می تواند به هر شکلی که مایل باشد، حتا دستور قتل بزرگان مملکت را صادر نماید، بی آنکه هیات دولت از آن برنجد یا جرات کند که علت را جویا شود. به نظر تاورنیه، هیچ حکمرانی در جهان، مستبدتر از شاه ایران نیست.

وقتی شاه می میرد، پسر ارشد او بر تخت سلطنت می نشیند. شاه جدید، برای جلوگیری از توطئه احتمالی برادرانش، معمولا آنها را کور می سازد و در حرم محبوس می نماید. اگر شاه کوچکترین شکی ببرد که برادرانش قصد بدی نسبت به او دارند، بی درنگ و فارغ از هر تحقیقی، آنها را به قتل می رساند. شاه با فرزندان برادران و خواهرانش نیز به همین گونه رفتار می کند. وقتی رفتار شاه با نزدیکان خود چنین است، می توان دریافت که رفتار او با رعایا تا چه اندازه قساوت آمیز خواهد بود.

مناصب مملکتی معمولا به صورت موروثی از پدر به پسر می رسند. البته گاهی نیز شاه، بر خلاف این رویه، حکومت ایالات و مناصب را به دیگر غلامان خود واگذار می کند؛ به ویژه اگر قابلیت و ظرفیتی در آنان مشاهده کند.

کارگزاران حکومت ایران به سه گروه تقسیم می شوند که عبارتند از اهل شمشیر که شامل اشراف، درباریان، خان ها، حکام ولایات و لشگریان هستند؛ اهل قلم که شامل علما و فقها و قضات می باشند؛ و گروه سوم که شامل تجار و صنعتگران و کشاورزان هستند.

در نخستین گروه از طبقات حکومتی که به اهل شمشیر معروفند، بالاترین جایگاه در اختیار منصب اعتمادالدوله است که حکم وزیر اعظم یا نخست وزیر را دارد و همه امور مملکتی به دست او صورت می گیرد. البته در اجرای وظایف این منصب، دشواری های بسیار وجود دارد، چرا که به خصوص وقتی شاه جوان است، به آسانی تحت تاثیر خواجگان مقرب و زنان سوگلی خویش، تدابیر اعتمادالدوله را بر باد می دهد.

در زیرمجموعه اعتمادالدوله، صاحب منصبان درباری (مانند ناظر، مهتر، میرآخورباشی، میرشکارباشی، سگبان باشی، زیندارباشی، زنکان قورچی سی، قلیچ قورچی سی، کماندارباشی، وقایع نویس، خزانه دار باشی، مهماندارباشی، حکیم باشی، منجم باشی، دیوان بیگی، داروغه، سفره چی باشی، شیرکچی باشی، مشعلچی باشی، قهوه چی باشی، خاصه تراش، قاپوچی باشی، ملک التجار، جلودارباشی، نقاش باشی، نجارباشی، انباردارباشی، ادندرباشی و توشمال باشی)، صاحب منصبان نظامی (مانند سپهسالار که فرمانده کل قشون است و در زیر فرمان خود، قورچی باشی، قوللرآقاسی و تفنگچی آقاسی را دارد، ایشیک آقاسی و توپچی باشی) و خان ها و سلطان ها و آصف ها هستند که با یکدیگر، امورات داخلی دربار  و نیز امور کشوری و لشگری را به انجام می رسانند.

دومین گروه از کارگزاران حکومتی که به اهل قلم معروفند، شامل شریعتمداران و قضات و صاحب منصبان دیوان محاسبات هستند. همانگونه که اعتمادالدوله صدراعظم امور دنیوی و مادی است، فردی تحت عنوان "صدر" نیز رئیس مسائل روحانی و خلیفه و مجری بزرگ شرع می باشد. در زیردست صدر، دو تن به نام های شیخ الاسلام و قاضی قرار دارند که کلیه مسائل مذهبی را حل و فصل می کنند و تنظیم تمامی قراردادها و اسناد عمومی و داوری همه متارکه ها را بر عهده دارند. این دو مقام توسط شخص شاه تعیین می شوند و در تمامی شهرهای اصلی مملکت، دو تن قاضی مذهبی مشابه برای کلیه مسائل مربوط به شرع وجود دارند. هر مسجد دارای پیشنمازی است که همیشه اول وقت نماز در مسجد حضور می یابد و نمازگزاران به وی اقتدا می کنند. آنها همچنین موظف به تدریس علوم به همه طالبان علم هستند. هر مسجدی همچنین دارای یک متولی است که از ساختمان و خدمات مسجد مراقبت می نماید و یک موذن نیز در زمان های مقرر به اذان گویی می پردازد.

صاحب منصبان دیوان محاسبات که بسیار پر تعدادند نیز در این گروه قرار دارند. همه اوراق و دفاتر ثبتی، به خصوص اوراقی که مربوط به درآمدهای مملکتی و موقوفات شاه هستند، از زیر دست آنها می گذرند. مستوفی الممالک و مستوفیان که ارزیابان املاک هستند نیز در این گروه قرار می گیرند.

سومین و آخرین گروه نیز شامل بازرگانان و پیشه وران و صنعتگران و هنرمندان و تجار هستند. تاورنیه عنوان می دارد که تجارت داخلی ایران در دست ایرانیان و یهودیان و تجارت خارجی کاملا در اختیار ارمنیان است که در حکم کارگزاران شاه و بزرگان دربارند و به تجارت ابریشم برای ایشان می پردازند.

پیشه وران را نیز تعدادی از اصناف همچون صنف کفاشان و چاقوسازان و آهنگران و امثالهم معرفی می کند که سالانه، حقی تحت عنوان "بنچه" به شاه می پردازند. تاورنیه همچنین عنوان می نماید که برخی اصناف همچون نجاران و بنایان از پرداخت مالیات معافند، ولی شاه در مواقع لزوم چنان از آنها بیگاری می کشد که به همان اندازه مالیات برایشان تمام می شود!

تاورنیه، کارگران ماهر برای درودگری و نجاری را در ایران کم می داند و دلیل آن را کمبود چوب در ایران و نیز عدم استفاده ایرانیان از وسایلی همچون میز و صندلی و تختخواب بر می شمارد. او البته نجاران ایرانی را در ساخت در و پنجره های مشبک، بسیار موفق و توانا می داند.

تاورنیه خط را در ایران به سه گونه نستعلیق، شکسته و نسخ معرفی می کند و خطاطان ایران را بسیار توانا و هنرمند می داند.

در خصوص نقاشی نیز عنوان می دارد که در ایران، تنها به شیوه مینیاتور نقاشی می کشند و نقاشان ایرانی از چهره پردازی هیچ سررشته ای ندارند.

بنا بر نظر تاورنیه، در ایران کارگران بسیار ممتازی برای زری بافی و ملیله دوزی و ابریشم بافی حضور دارند و کارهای هنرمندانه ای از خود باقی می گذارند.

او همچنین درباره اسلحه سازی بیان می کند که در ایران، کارگر ماهر فراوان است؛ به ویژه در ساخت تیر و کمان و امثال آن که در آن هنگام، جزو اصلی ترین جنگ افزارها بودند. او ضمنا زین و یراق سازان ایرانی را برتر از کارگران این صنف در فرانسه و اروپا می داند.

بنا بر نظر تاورنیه، چینی سازی یکی از صنایع ممتاز ایران است که با خاک حوالی کرمان انجام می شود و بر چینی های فرانسوی، بسیار برتری دارد. امتیاز مهم چینی های ایرانی را نیز این می داند که حرارت را به خود نمی گیرند و وقتی مایعی گرم در چینی ایران ریخته شود، پایه و لبه بالای آن هیچ گرم نمی شود.

از مهمترین کالاهای تولیدی ایران نیز تاورنیه به ابریشمی که از گیلان و خشکباری که از آذربایجان به دست می آید و نیز چهارپایان فراوان، به ویژه شتر و گوسپند، اشاره می کند.

*اخلاق و آداب و رسوم ایرانیان:

تاورنیه در خصوص آداب و رسوم و اخلاق ایرانیان نظراتی دارد که برخی از آنها بدین قرارند:

"اخلاق و آداب و رسوم ایرانیان معمولا تابع دین آنهاست.

ایرانیان عموما بسیار پایبند دانستن آینده اند و منجمان را شخصیتهایی بزرگ به حساب می آورند و در امور خود با آنها مشورت می کنند. شخص شاه هم همیشه سه چهار تن از آنها را در کنار خود دارد تا ساعات سعد و نحس را به او بگویند. هر سال در ایران سالنامه هایی به فروش می رسد که در واقع، همان تقویم جدول های نجومی است. این تقویم ها، پر از پیشگویی درباره جنگها و بیماریها و قحطیها هستند و زمان های مناسب برای پوشیدن لباس نو، فصد کردن، مسهل خوردن و مانند اینها را نشان می دهند. ایرانیان برای این تقویم ها اعتبار زیادی قائلند و همه کارهایشان را بنا بر قواعد آن تنظیم می کنند. برخی نیز برای اینکه بدانند در کاری به نتیجه خوب یا بد می رسند، نزد مجتهدی می روند و از او تقاضا می کنند که با قرآن استخاره کند و به ایشان بگوید سرانجام کاری که در نظر دارند خوب یا بد است.

رمل و فال و تعبیر خواب نیز میان ایرانیان بسیار رواج دارد".

به گفته تاورنیه، ایرانیان در بیان سخنان رکیک و دشنام مهارت بسیار دارند و هنگامی که دو مرد با یکدیگر دعوا می کنند، به جای کوبیدن هم با ضربات مشت، زخم زبان می زنند و ناسزا می گویند.

تاورنیه بر اساس مشاهدات خود از ایران، معتقد است که ایرانیان، طبعا بسیار پنهان کار و چاپلوسند و با دقت تمام، در پی وسیله جلب احترام هستند. به گفته او ایرانیان عادت دارند در تمامی اعیاد به دید و بازدید یکدیگر بروند و عید را تبریک بگویند.

او همچنین عنوان می دارد که ایرانیان و به خصوص بزرگان آنها، بسیار دوست دارند که هدیه بگیرند و بدهند. در همین راستا، اغلب اوقات شاه به نشانه مرحمت و بزرگواری، جامه فاخری برای حکام ولایات می فرستد که به آن خلعت می گویند و معمولا از پارچه زری و نقره بافت است. به تن نمودن این جامه، به توانایی حکام می افزاید و امکان اعمال قدرتی بیشتر بر مردم به آنها می بخشد.

به گزارش تاورنیه، در ایران تجمل و ولخرجی به حد افراط می رسد و ایرانیان از داشتن عده کثیری خدمتکار که مقام و وظیفه شان مطابق با خدمتکاران سرای شاهی است، به خود می بالند.

به نظر تاورنیه، نه ایرانیان و نه هیچ کدام از مردم ممالک شرق نمی دانند که گردش چیست و بسیار متعجب می شوند که می بینند اروپاییان چند ساعت در خیابانهای باغهایشان قدم می زنند. ایرانیان صرفا یک قالی در زیباترین محل باغ پهن می کنند و روی آن می نشینند و به تماشای سبزه و درختان می پردازند.

تاورنیه به شعبده بازان و بندبازان ایران نیز اشاره می کند و مهارت آنان را بیش از شاغلین به این امور در فرانسه می داند.

او همچنین وصفی از حمام های عمومی ایران به دست می دهد که شامل رختکن و خزینه و فضایی جهت کیسه کشیدن دلاکان بودند و شکل و کارکرد آنها تا همین اواخر نیز بدون تغییر بوده است. البته تاورنیه یادآور می شود که همه افراد معتبر، در خانه های خود حمام داشته اند.

تاورنیه به پوشاک ایرانیان در عهد صفویه نیز اشاره می کند و عنوان می دارد که لباس ایرانیان معمولا شامل زیر پیراهن و زیر شلوارهایی ابریشمی، پیراهنی از پارچه های لطیف، شلوارهایی جلو بسته و قبایی است که روی همه آنها می پوشند و بلندی آن تا سر زانوان می باشد و در بالا تنه تنگ و چسبان و از کمر، چین خورده و گشاد است. همچنین، سربند یا دستاری از نوعی پارچه ابریشمی ظریف زری و ملیله که با طلا و نقره تزیین شده اند و بسیار سنگین هستند، بر سر می نهند. روی قبا نیز بالاپوشهایی دکمه دار به تن می کنند که اغلب اوقات، دکمه هایشان بسته نمی شوند. او همچنین گزارش می دهد که ایرانیان لباس های رنگارنگ را دوست می دارند و معمولا شلوار و پیراهن و بالاپوششان از رنگهای متفاوت است. در خصوص کفش های ایرانیان نیز عنوان می نماید که کفش های مردان و زنان به یک شکل هستند و کفشهای زنان اغلب به رنگهای سبز و سرخ و زرد و بنفش است. لباس زنان را نیز مجلل و فاخر می داند که بالاتنه و دامن آنها سر هم است و با لباس مردان تقریبا تفاوتی ندارد.

*سلامت و بیماری در ایران:

بنا بر گزارش تاورنیه، ایرانیان کمتر به آبله دچار می شوند، ولی بر عکس، تا سن ده یا دوازده سالگی تقریبا همه گرفتار کچلی خواهند شد. همچنین، ایرانیان به ندرت به سنگ کلیه و مثانه و بیماری نقرس مبتلا می گردند. او معتقد است که ایرانیان و خصوصا آنها که ثروتمندند و زندگی شرافتمندانه ای دارند، خیلی کمتر از مردم اروپا بیمار می شوند.

به گفته تاورنیه، ایرانیان اذعان دارند که طب به روش کامل در کشورشان معمول نیست و قبول دارند که تنها فرنگیان در آن خبره اند (این البته در حالیست که در آن دوران، هنوز طب نوین در اروپا رواج نیافته بود و کماکان کتب طبی پزشکان نامدار ایرانی همچون پورسینا و زکریای رازی و جرجانی و امثالهم، جامعترین کتب پزشکی جهان محسوب می شدند).

*خوراک و پذیرایی ایرانیان:

تاورنیه در باب خوراک ایرانیان عنوان می دارد که ایشان، چه به حکم اجبار و چه از روی قناعت، چندان در بند شکم و تنوع خوردنی ها نیستند و از اعیان گرفته تا مردمان بی بضاعت، رویهمرفته قانعند. بنا بر گزارش او، ایرانیان فقط یکبار در روز غذای پخته می خورند و علت این امر را کمیابی و گرانی چوب می داند. به گفته وی، ناهار ایرانیان که چاشت نامیده می شود، شامل نان و پنیر و شیر و شیره و میوه های فصل است و ثروتمندان فقط مرباهای خشک یا مایع بدان می افزایند. ولی شب ها، غذای پختنی می خورند که معمولا شامل برنج پخته و گوشت کباب شده است. تاورنیه بدین موضوع نیز اشاره می کند که ایرانیان، مواد خوراکی را فقط به اندازه غذایی که قصد تهیه اش را دارند، خریداری می نمایند و هیچ ذخیره نمی کنند و به همین سبب، خرجشان دو برابر می شود.

تاورنیه اشاره می کند که گوشت های معمول میان ایرانیان، گوشت گوسپند و بزغاله و مرغ و کبوتر هستند و ایشان به ندرت گوشت گاو می خورند.

بنا بر نظر تاورنیه، در ایران هنر تدارک غذاهای مختلف از گوشت، بدانگونه که در فرانسه معمول است، وجود ندارد و غذای لذیذی در میهمانی ها ارائه نمی شود. او معتقد است که در ایران، مصرف گوشت بیشتر برای رفع گرسنگی است و نه طعم دلپذیر آن.

او نان ایرانیان را که از گندم کشت شده در کشور خودشان تهیه می شود، بسیار خوب توصیف می نماید و عنوان می دارد که این نان ها یا در تنورهایی پخته می شوند که از گل پخته ساخته شده اند و یا در کفشان از سنگریزه هایی استفاده شده که به سادگی داغ می شوند.

به گزارش تاورنیه، ظرفهای غذاخوری ایرانیان از جنس چینی یا مس سرخ است که با قلع، سپید شده و از ظروف نقره که استفاده از آنها در شرع اسلام نهی گردیده، به هیچ وجه استفاده نمی شود؛ ولی ظروف غذاخوری شاه، همگی از طلاست که بسیار خوب تهیه شده اند. او می افزاید که ایرانیان برای خوردن غذاهای مایع، قاشق هایی چوبی به کار می برند، ولی برنج و سایر غذاها را با دست می خورند.

تاورنیه همچنین عنوان می کند که ایرانیان بسیار به تنباکو معتادند و ممکن نیست از آن چشم بپوشند. در میهمانی ها نیز معمولا پذیرایی را نخست با تنباکو و قهوه آغاز می نمایند. تنباکو با دستگاهی مخصوص به نام قلیان استعمال می شود که در آن، دود تنباکو پس از گذشتن از آب به گلوی فرد می رسد و لذا از شدت آن کاسته می شود و امکان پک زدن مداوم به آن فراهم می گردد. روزهای میهمانی به قلیان کشی و گفتگو سپری می شود تا به هنگام غروب، نوبت به پذیرایی با خوراک های گوشتی برسد.

در پایان این مبحث، تاورنیه به نکته مهمی اشاره می کند و عنوان می دارد که ایرانیان، مردمانی درستکار و شریف هستند و به همراهان خود، هر کس که باشد، با طیب خاطر غذا می خورانند و از عادت فرنگیان که هنگام صرف غذا در را می بندند، بسیار تعجب می کنند.     

 

 

گردآوری و تنظیم:

فرید نوبخت حقیقی

موسسه فرهنگی رادنواندیش

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: