|

پیر بابو

یکشنبه, 08 اسفند,1400 - 14:43
پیر بابو از جمله مراسم آیینی و نوید دهنده ی آغاز بهار و پایان فصل زمستان است. این نمایش تا چند دهه پیش، در غرب مازندران و در مناطقی مانند چالوس، تنکابن، رامسر و در برخی روستاهای جلگه ای و کوهپایه ای غرب مازندران رواج داشته است.
پیر بابو

هزارک -

پیر بابو pir babo

مناسبت اجرا: پایان فصل زمستان و آمدن بهار، عروسی؛ مکان اجرا: کوچه و خیابان های روستا؛ زمان اجرا: روز؛ کارکرد بازی: نمایشی، آیینی؛ حداقل بازیکنان: شش تن؛ رده ی سنی: جوانان، بزرگسالان و میان سالان؛ جنسیت مجریان: مرد؛ وضعیت کنونی: بسیار کم اجرا می شود.

پیر بابو از جمله مراسم آیینی و نوید دهنده ی آغاز بهار و پایان فصل زمستان است. این نمایش تا چند دهه پیش، در غرب مازندران و در مناطقی مانند چالوس، تنکابن، رامسر و در برخی روستاهای جلگه ای و کوهپایه ای غرب مازندران رواج داشته است. با توجه به تأثیرپذیری مناطق یادشده از فرهنگ گیلی و موقعیت سرحدی آنها، نشانه های همانندی و تأثیرهای نمایشی آن، منطقی به نظر می رسد؛ به ویژه اینکه این مراسم در مرکز و شرق مازندران دست کم در این شصت - هفتاد سال دیده نشده است. پیشینه ی اجرای این مراسم را در پایان سده ی دهم هجرى مؤلف ناشناس، ربيع المنجمين، تأیید کرده است: «درطبرستان نیز الحال معلوم است که در اول فروردین مردی را به صورت برقعی به رخ انداخته، در کوی و برزن گردانند و آن را بابو و بابو کر گویند» (گرگانی، ص ۷۲). به باور آگاهان، این نمایش برگرفته از باوری است که برآنند در گذشته غولی در غاری بر فراز کوه می زیست. در پای کوه کلبه ای از آن فردی به نام پیر بابو (پیر بابا) وجود داشت که با خانواده اش روزگار می گذرانید. پیر بابو روزانه حیوان های خود را برای چرا به جنگل می برد. یک سال در ده روز پس از اسفند (دهم اسفند یکی از سال ها)، غول از خواب برخاسته، به پایین کوه می آید. با رسیدن به کلبه ی پیر بایو، عروس گولی (نامزد پیر بابو) را می بیند. بی درنگ به سویش شتافته، او را می رباید و به سوی غار میگریزد. پیر بابو ماجرا را دریافته، در پی آنها دوان می رود و در نبردی سهمگین با غول، عروس را از چنگال او می رهاند. بر پایه ی دیدگاه سال خوردگان، در گذشته ها پیوسته همراه پیر بابو یک تا سه نفر سانچی حضور داشته اند. گروه سازچیها اکنون نیز به تناسب موقعیت و نیز حال و هوای تماشاگران مراسم، برخی نغمه های محلی را در آغاز، میانه و یا پایان مراسم به اجرا درمی آورند. این نغمه ها همه جزئی از اجزای موسیقی عروسی بوده و با ساز و نقاره نواخته می شوند. نغمه ها و همچنین شتاب تند آنها موجب وجد و شادی تماشاگران می شود. در این زمینه انجوی نوشته است: «در مازندران و به ویژه در شهسوار و روستاهای آن، ماه آخر زمستان و نیمه ی دوم این ماه، پیر بابويا عروس گولی در می آوردند.» به این ترتیب که یک دسته ی شش نفری یا هشت نفری، از پسران و جوانهای آبادی دور هم جمع می شوند و برای اجرای این مراسم خود را آماده میکنند. کسی که «غول» می شود باید هیکلی درشت، بزرگ و قدی بلند داشته باشد. غول کلاهی پوستی یا پشمی بر سر می گذارد و لباس کهنه و پاره ای پوشیده، صورتش را با زغال سیاه می کند و یک چوب دستی به دست می گیرد. نفر دوم که «پیر بابو» نامیده می شود- نیز صورت خود را سیاه می کند و یک کلاه مانند کلاه غول بر سر می گذارد و چند تا زنگوله هم با ریسمانی به دور کمرش می بندد. هرگاه او حرکت کند و تکان بخورد، زنگوله ها صدا می کنند. نفرسومی یعنی «عروس»، پسری است که یک دامن کوتاه به نام «کوتاه تنبان» که پرچین و شبیه شلیته است. و یک پیراهن می پوشد. روی پیراهن هم یک جلیقه می پوشد. آرایش و بزک او هم مانند نوعروسان است. البته گاهی - برای اینکه کسی او را نشناسد - یک تکه تور یا پارچه ی نازک روی صورت خود می اندازد. نفر چهارم که باز پوشش و آرایش دختران و زنان را دارد، همراه عروس است که عروس تنها نباشد. یک نفر هم به نام کیسه کش یا کوله بارکش است؛ که کیسه ای بر دوش دارد و شیرینی و انعام را از صاحبخانه ها تحویل میگیرد و در کیسه می ریزد. گاهی یک نفر سازی دارند که هم می خواند و هم می زند. گاهی هم دو سه نفر سانچی همراه دسته است که دهل و نقاره یا طبل می زنند و یکی از آنان که صدای خوبی دارد به مناسبت مقام و موقع شعرهای مناسب می خواند. این چند نفر اعضای حتمی دسته هستند، ولی ممکن است شمار کیسه کش ها یا سازچیها بیشتر باشد و به جای یک نفر سانچی، دو سه نفر راه بیفتند و هرکدام عهده دار یک کار معین شوند. شب که شد این گروه به راه می افتند. وقتی به در اولین خانه رسیدند، طبال به پشت طبل می زند و صاحب خانه را از آمدن دسته خبردار می کند. بعد غول با پیر بابو جلو می رود و با صدای بلند می گوید: ارباب زن! باکتندیم؟ زن صاحب خانه، بکوبیم؟ اگر صاحب خانه بر اثر مصیبتی عزادار باشد و آن سال عید رسمی نداشته باشد، می گوید: «نه» و فوری عیدی و انعام دسته را می دهد و آنان هم می روند. اما اگر صاحب خانه عید داشته باشد، در جواب می گوید: باكتون (بکوبید) بعد از این اجازه، سازچی یا سازچیها بیدرنگ شروع به نواختن می کنند و بقیه، یعنی غول، پیر بابو، عروس، همراه عروس و افراد دسته شروع به رقص و پایکوبی میکنند. در این میان سازچی یا خواننده ای که همراه دسته است شروع به خواندن می کند. در نورالدین محله از بخش گلیجان شهرستان شهسوار این شعرها را می خوانند:

خانه خواه! آقای من!

 xanaxa! aqaye man!

در واکن برای من

dar và kon barāye man

نم نم وارشی واره

nam nam vẫresi varo

تركنه قبای من

tar konə qabāy e man

عروس ته ره مبارک با

’arus tə rə məbārak bā

نوروزته ره مبارک با

nowruz tə rə məbārak bā

خانه خواه! بیا پیشم

xānəxā! biyā pijam

بیگانه نیام خویشم

bigānə niyəm xisam

بیگانه نیام خویشم قربان سیاه ریشت می فیض هدن بوشم

qorbān e siyā riget mi fəyz ə haden buğəm

عروس ته ره مبارک با

’arus tə rə məbārak bā

نوروز ته ره مبارک با

nowruz tə rə məbārak bā

سیاسکی مرا گیره یکی پایه زنم میره آنه ناله مرا گیره آنه خونی تی

siā sokay marā girə yeki pāyə zanam mirə 'āne nālə marā girə Pāne xuni ti

گردنه عروس ته ره مبارک با

gardənə ’arus tə rə məbārak bā

نوروز ته ره مبارک با

nowruz tə rə məbārak

 

ترکند قبای من عروس مبارکت باد نوروز مبارکت باد صاحب خانه ! بیا پیشم! بیگانه نیستم، خویشم قربان سیه ریشت انعام رو بده میرم عروس مبارکت باد نوروز مبارکت باد سگ سیاه مرا میگیرد پایه (چوب) میزنم می میرد ناله اش مرا میگیرد خون او برگردن توست عروس مبارکت باد نوروز مبارکت باد در فاصله ی خواندن خواننده و ساز زدن سازچیها، غول و پیربايو همراه عروس و دختر دیگری - که همراه عروس است - جمعیت تماشاچی، کوله باری ها و حاضران همگی با هم دست می زنند. پیر بابو مواظب عروس است، اما غول هنگام رقصیدن می خواهد او را غافلگیر کند و عروس را به دوش گرفته، بیرون ببرد؛ اما همین که پیر بابو متوجه می شود، با چوب دستی به غول حمله می کند وعروس را از چنگ او در می برد و باز به رقصیدن می پردازد. در این مرحله میزان و نوع شیرین کاری ها، بستگی به استعداد غول، بابوو عروس دارد که صحنه آرایی کنند و حاضران را به خنده بیاورند. هنگامی که معرکه حسابی گرم شد، خواننده دوباره می خواند:

عروس گلی بیاردیم جانه دلی بیاردیم

'arus guləy biyārdim Jānē deley biyārdim

از راه دور بیاردیم چه ضرف زور بیاردیم

az rāh e dur biyārdim cə zarf e zur biyārdim

عروس ته ره مبارک با

'arus tə rə məbārak bā

نوروز ته ره مبارک با

nowruz tə rə məbārak bā

عروس گلی همینه ببین چه نازنینه ؟

?arus guləy haminə bebin zə nāzəninə

خانه خوا! ته ره نیاردیم تی پسری بیاردیم عروس ته ره مبارک با نوروزته ره مبارک با

xānəxā! tə rə neyārdim ti pesarəy biyārdim 'arus tə rə məbārak bā

nowruz tə rə məbārak bā

 

برگردان فارسی: عروس گلی آوردیم

جان و دل و آوردیم

از راه دور آوردیم

به ضرب و زور آوردیم

عروس مبارکت باد

نوروزت مبارک باشد.

عروس گلی همینه

ببین چه نازنینه

صاحب خانه عروس برای تونیاوردیم

برای پسرت آوردیم

عروس مبارکت باد

نوروز مبارکت باد

خواندن خواننده و نواختن سازچی ها همراه با رقص همگانی

 

 

 

منبع: کتاب دانشنامه تبرستان و مازندران

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: