هزارک -
پیشینه رقص در ایران:
رقص یکی از زیر شاخه های حرکات نمایشی محسوب می شود که در کنار موسیقی، هنرهای ترسیمی (مانند نقاشی و خوشنویسی)، هنرهای تجسمی (مانند معماری و مجسمه سازی)، هنرهای ادبی (مانند شعر سرایی و داستان نویسی) و هنرهای نمایشی (مانند تئاتر)، شش شاخه اصلی هنرها را تشکیل می دهند. البته در سده اخیر، سینماگری نیز به عنوان هنر هفتم شناخته شده است.
در طول تاریخ، رقص بخش مهمی از مراسم، تشریفات، جشنها و سرگرمی های تمامی فرهنگ های بشری بوده است. از دیگر کاربردهای رقص می توان به نمایش داستان های اساطیری و نیز زمینه چینی برای ایجاد نشئگی و خلسه جهت درمانگری اشاره نمود.
در فرهنگ اقوام ايرانی نیز بازی ها و رقصها از دیرباز با اسامی و عناوین گوناگون رواج داشته اند. بسياری از آنها همچون پايكوبی، بازی، ذكر و سماع، در حیطه حركات نمايشي و ريتميك قرار دارند و بخش قابل توجهی از داشتههای فرهنگی ما را در زمينه موسیقی و هنرهای نمایشی تشکیل می دهند.
واژه کلی رقص، عنواني است كه در دوره اسلامی جهت مجموعه اين هنرها به كار رفته است. در متون و منابع ادبی و همچنين در زبان شفاهی مردم نواحي ايران، واژگانی چون بازی (bazi)، وازی (vazi) و وازيك (Vazik)، ابعاد و جنبههایي عام تر از رقص و حوزهای نسبتاً وسيع از آداب و مناسک آيينی را شامل می شوند؛ حوزهای كه حركات ورزشی و رزمی، پانتوميم، نمايش، شعر و موسيقی نیز در آن جايگاهی مشخص و شناخته شده دارد.
بازی ها، بخشی از عناصر يك آيين بودهاند؛ چنانكه اگر برخی آداب، مناسك، اوراد و ادعيه را به يك بازی بيفزاييم، مراسمی آيينی شکل می گیرد. با گذشت زمان، رقص و پايكوبی معنی و مفهوم و صورتهای گوناگونی همچون فعالیت های ورزشي و جنگی، آیین های جذبهای و مذهبی، اعمال تقليدی و نمايشی و رفتارهای تفريحی و شهوانی به خود گرفت و كم و بيش، در ميان همه مردم جهان، دورههای دگرگونی و تكامل را پشت سر نهاد.
هماهنگی و همسويی در پايكوبی و حركات موزون، به ویژه در مناسک آيينی، نه تنها در اعضای بدن يك فرد، بلكه میان افراد متعدد رقصنده وجود دارد. گروه رقصندگان معتقدند که اين هماهنگی، جهت ايجاد انرژی، جذبه، سكر و افزایش نشاط و روحيه جمعی کاربرد دارد و از این طریق می توانند بر نيروهای ناشناخته و ماوراءالطبيعی و دغدغهها و اوهام ذهنی غلبه يابند. از همين رو، رقصيدن و جنبشهای يكنواخت، موزون و هماهنگ، در آغاز پيدايش هر آيين، بخشی لاينفك از آن به شمار می رفت. البته با تعميق و ارتقاء انديشه و افزایش شناخت بشر از پديدههای طبيعی و اجتماعی و دگرگونی باورهای مردم، بسياری از اين آيينها نيز كاربرد خود را از دست دادند و متروك شدند. با این حال، با گذشت زمان و بر اثر تنوع ايجاد شده ناشی از روابط اجتماعی جديدتر و پيچيده تر، بخشی از حركات موزون مربوط به آيينها، به دور از انگيزه های اوليه و در اشكال سرگرم كننده و سرور آميز، در پارهای از مراسم و مجالس به حضور و حيات خود ادامه دادند.
رفته رفته، بخشي از جنبهها و آداب دست و پا گير اين گونه آيينها كه ناكارآمدی آنها نيز مسلم گرديده بود، كنار نهاده شد و بخشهای ديگری از آن، به لحاظ جوهره هماهنگ و بهره مند از غنای ذاتی و تناسب با خلق و خوی اقوام، با تغييراتی، مجدداً مورد بهره برداری قرار گرفت. بر اين اساس، رقصها را بايد پاره ای جدا شده از آيينهایی دانست كه با تكامل ذهنی و تحولات ايجاد شده در شناخت جهان و روابط اجتماعی، خاستگاه اصلی آنها به بوته فراموشی سپرده شده و كاركرد آنها دگرگون گشته است. اين گروه از حركات موزون، ضمن جدا شدن از آيينهای اوليه خود، به اشكالی ديگر به حيات خود ادامه دادند. فی المثل، گاه در مجموعهای از اجزاء يك بازی قرار گرفتند و گاه به عنوان خاطرهای قومی و سرور آميز، موجوديت خود را در فرهنگ اقوام استمرار بخشيدند. بنابراين، بررسی چگونگی تحولات حركات موزون و رقص و نمونههای مختلف آن، بیكنكاش در دورههای مختلف و به ويژه بدون آگاهی از تحولات اجتماعی و اعتقادی در هر مرحله از تاريخ، مقدور نيست؛ چرا كه در آغاز، رقص و حركات موزون به شكل كنونی و منتزع از آيين، اساساً زمينهای برای بروز و ظهور نداشته است.
تاريخچه رقص در فلات ايران را میتوان به سه دوره كلی، تحت عناوین دوره آغازين عهد باستان و پیش از پیدایش حکومت های ایرانی، دوره تشكيل امپراتوریهاي بزرگ ایران باستان و دوره اسلامی طبقه بندی نمود.
رقص در فلات ایران، در دوره آغازين عهد باستان:
از زمان تشكيل اولين اجتماعات بشری در فلاتی که بعدها به نام ايران نامیده شد، تا شكلگيری امپراتوریهای بزرگ در این فلات، باورهایی ابتدايی مبتنی بر تابوييسم، توتميسم، آنميسم و ...، به عنوان اصلیترين مبانی جهان شناختی، بر رفتار، اعمال، باورها و عقايد ساکنین آن سايه افكنده بود. به اين مجموعه بايد پرستش عناصر طبيعت و اجزاء و اجرام آسمانی را نيز افزود.
آنچه مسلم است، مجموعه اين دست اعتقادات به پيدايش و تكوين شماری قابل ملاحظه از آيينهایی منجر گرديد که رقصها و حركات موزون نيز جزئی از ساختار آنها محسوب ميشدند. اين دوره تاريخی، بين دوازده تا چهار هزار سال پیش را شامل میشود كه از نظر چرخه توليد، مراحل مختلفی همچون شكارگری، گردآوري و انباشت محصولات خودرو و جنگلی، گلهداری، كشاورزی ابتدايی و كوچ و يكجا نشينی را در بر داشته است.
مدارك يافته شده از اين دوران، فراوان و قابل تاملند. سفالینه های پر شماری با نگاره هایی از رقصندگان، اعم از زن و مرد که به تنهایی یا گروهی مشغول رقصیدن هستند، در مناطق گوناگون فلات ایران یافت شده اند و قدمتی بین هشت تا دو هزار سال پیش از میلاد دارند. در طول اين دوره، رقص و حركات موزون امكان بروز مستقل از آيين را نداشتهاند؛ از همين رو، بررسی رقص در اين دوره میبايد با بررسی ریشه های آيينی آن همراه باشد. استقلال و انتزاع گونههايی از جنبشها و حركات موزون و تكيه آنها بر وجد و سرور، پس از اين دوره و در زمان بياعتباری آيينهای مربوطه صورت پذيرفته است.
رقص در ایران در دوره تشكيل امپراتوریهای بزرگ:
پس از جدا شدن طوایف هندو-ایرانی و مهاجرت آریایی ها به فلات ایران، دوران شکوهمند ایران باستان تدریجا آغاز شد.
دوران برقراری امپراتوریهاي ماد، هخامنشي، اشكانی و ساسانی، به دليل پيدايش تمدنهاي پيشرفته، به وجود آمدن شهرها و اجتماعات توسعه يافته و تغییرات شگرف در حیات اجتماعي ايرانیان، دوران تحولات ممتاز و چشمگير علمي، فرهنگي و اعتقادي در فلات ایران محسوب می شود؛ کما اینکه توليد سازمان يافته در زمينه كشاورزي و صنعت نیز از شاخصههای قابل توجه و درخشان اين دوران است.
در این دوران، پرستش ديوها و ارباب انواع که پرستش هر يك از آنها طبعا مناسک، آيينها، بازی ها و رقصهای مربوط به خود را داشته است، تدریجا رو به زوال رفت. همچنین، سربرآوردن كيش زرتشت در حدود سه هزار و هشتصد سال پیش و پيدايش يگانه پرستی، تحول در باورهای قدیمی و بی اعتبار شدن دیوهای مورد پرستش نزد بيشتر اقوام ساكن فلات ایران و محدود شدن خدايان پر شمار به سپنته هایی محدود، از ديگر ويژگیهای مهم دوران مورد بحث بوده است. این رویدادها، به مرور نقش بزرگی در متروك و يا محدود شدن بسیاری از آيينهای كهن و پيدايش آيينهای جديدتر ایفا نمودند. اين رشته تحولات، خاستگاه و كاربرد بسياری از آيينهای قديمی را مورد ترديد قرار دادند و به تبع آن، بسياری از آيينها، به ویژه آنهایی که منسوب به جادو دينی بودند، منسوخ و مطرود گرديدند. البته برخی شواهد نظیر سفالهايی كه نقش آتش و رقص جمعی بر آنها نقش بسته، حاكي از تداوم رقص های آیینی و برخی ويژگیها و شرايط اجرای آنها در دوره امپراتوری های بزرگ ایران باستان هستند، لیکن بطور کلی، مستندات زیادی در خصوص مراسم و آیین های همراه با رقص و پایکوبی از این دوره به جا نمانده است. مستندات و شواهد موجود عمدتا نشانگر آنند که آيينهايی كه با مناسبتهايی خاص و خوشايند مرتبط بودهاند، توانستند به حيات خود ادامه دهند.
گزنفون، تاريخ نويس يونانی، در نخستين بخش از كتاب يكم خود (كورش نامه) اشاره نموده كه رقص در دربار پادشاهان ماد برگزار میشده و خود شاه نيز گاهی در برابر دوستان و نزديكان خود به پايكوبی و دست افشانی برمیخاسته است.
نخستين اشارهای كه به رقص در نزد پارسيان شده، در كتاب گزنفون است كه مینويسد: "كورش چون پير شد، برای هفتمين بار از آغاز پادشاهی خود، سفری به پارس كرد. پدر و مادرش چندين سال پيش مرده بودند. پس از درآمدن به پارس، آيين قربانی به جای آورد و برای خدايان، بر بنياد آيين پارسی، رقصهايی آغاز كرد و بخششهای فراوان به مردم نمود".
آرتيوس، تاريخ نويس سده چهارم ميلادی، از كتاب هفتم دوريس كه در سده سوم پيش از ميلاد میزيسته، از زبان «كتزياس»، پزشك دربار ايران، داستانی از چگونگی برگزاری جشن مهرگان در ايران آورده و مینويسد "در ميان همه جشنها، تنها در جشن مهر (مهرگان) پادشاه ايران مست میکرد و ايرانيان می رقصيدند".
در تاريخ پادشاهی هخامنشی، نوشته اولمستد آمده است "سالي يكبار در مهرگان، فرمانروای هخامنشی با هوم سكر آور مست می شد و رقص پارسیانه می كرد، كه آن بازمانده از رقص جنگی روزگار پيشين بود". چون جشن مهرگان براي نيايش و پرستش ميترا يا مهر، خدای فروغ و پيمان و نگهدارنده و دوستدار سپاهيان و آرياييان برپا میگرديد، از اين رو میتوان گمان برد كه اين رقص پارسيانه كه گذشته از شاه هخامنشی، ديگران نيز در آن مشارکت میكردند، يك رقص مذهبی و رزمی بوده است، بدين سان كه حاضران در جشن، پس از ستايش و نيايش مهر و انجام قربانی و نوشيدن هوم و دست یافتن به سرمستی و سرخوشی، به رقص رزمی پر هيجانی ميپرداختهاند. در آن روزگار، مهرگان يكی از جشنهای بسيار بزرگ و پرارج ايرانيان به شمار میرفت و مشارکت پادشاه هخامنشی در اين جشن، نشانهای از ارجی است كه به ستايش و نيايش میترا مینهادند.
دوره اشکانیان و به ویژه ساسانيان را می توان انقلابی در انزوای بسياری از آيينهای باستانی نامرتبط با کیش یکتا پرستی دانست. سختگيری روحانيون زرتشتی كه در آن زمان بخش مهمی از اهرمهای قدرت را در دست داشتند، اجرای بيشتر آيينهای باستانی را با انگ بد دينی، با تزلزل مواجه ساخته بود. با اين حال، آن دسته از آيينها، بازی ها و رقصهايی كه با مراسم خاطرهانگيز قومی و به خصوص جشن هایی همچون نوروز و تیرگان و مهرگان و سپندارمذگان و امثالهم پيوستگی داشتند، توانستند با تغييراتی چند در ميان اقوام ساکن اين فلات به جريان خود ادامه دهند.
آثار نويسندگان سدههای نخست دوره اسلامی همچون جرير طبری، جاحظ، ابن خردادبه، ابن مقفع و مسعودی نیز عمدتا معطوف به شيوههای حكومتی، موضوعات حقوقی، اندرزها، جنگها و يا ذکر خصايل پادشاهان بوده است و موضوعات اجتماعی و هنری همچون رقص، چندان مورد توجه آنها قرار نمی گرفت.
یکی از معدود اسناد مكتوب در مورد پايكوبی و حركات موزون ايرانيان پيش از اسلام، کتاب آثارالباقيه بيرونی است كه در آن از مراسم جشن سدك و آداب مختلف آن همچون برافروختن آتش های بزرگ و پايكوبی و سرور دسته جمعی مردم در كنار آتش یاد شده است. البته بيرونی از برخی آيينهای باستانی ديگر مانند نوروز و يا جشن آبريزگان در سیام بهمنماه نیز نام می برد. در بيشتر جشنهايی كه بيرونی بدانها اشاره نموده، افروختن آتش، نوشيدن هوم و پایکوبی و شادمانی بخش مهمی از مراسم بوده اند.
نگارش:
جهانگیر نصری اشرفی
بازنویسی، تلخیص و ویرایش:
فرید نوبخت حقیقی
به سفارش
سایت هزارک
موسسه فرهنگی رادنواندیش
عکس تیتر: دایرة المعارف بزرگ اسلامی