|
سفرنامه ادوارد براون (یک سال در میان ایرانیان)

ویژگی‌ها، خلقیات و سبک زندگی ایرانیان از نگاه جهانگردان/ بخش ششم

چهارشنبه, 15 مرداد,1404 - 10:27
ادوارد براون یکی از بزرگترین و شناخته شده ترین خاورشناسان و ایران شناسان جهان در سال 1882 میلادی به قسطنطنیه و سپس به ایران سفر نمود. در بخش اول سفرنامه‌ی براون مطالبی نظیر کنجکاوی ایرانیان نسبت به خارجیان، پیشکش کردن، تفاوت رفتار و معاشرت روستائیان آذربایجان و تهران، تخریب راه آهن، علاقه ایرانیان به امور ماوراءالطبیعه و ... را مطالعه کردیم. بخش دوم این سفرنامه در سایت هزارک منتشر می‌شود.
ویژگی‌ها، خلقیات و سبک زندگی ایرانیان از نگاه جهانگردان/ بخش ششم

هزارک -

*بدرقه مسافر:

براون در وصف لحظه ترک تهران و حرکت به سمت اصفهان و شیراز، چنین می نویسد:"در این هنگام حیرت زده دیدم که نوکرهای نواب مشغول کاری غیر عادی هستند. یکی از آنها آئینه ای به دست دارد و دیگری ظرفی پر از آب به دست گرفته که چند گل نرگس روی آن شناور می باشد و دیگری ظرفی پر از آرد و ظرفی پر از شکرپنیر در دست دارد. قرآن هم آوردند و به من گفتند که جلد آن را ببوسم و بعد دست مرا به آب و آرد زدند و گفتند که آن را به صورت نوکر سالخورده ای که آنجا ایستاده بود، بمالم. سپس قرآن را روی سرم گرفتند و مرا از زیر آن عبور دادند و توصیه کردند بعد از سوار شدن بر اسب، روی خود را برنگردانم. من نیز به این توصیه عمل کردم، ولی شنیدم که ظرف آب را پشت سر من روی زمین ریختند".
او همچنین اظهار داشت که منشا این رسم را نمی داند و نظیر آن را در هیچ کشور دیگری ندیده و به نظرش، مختص ایرانیان است.   
جالب توجه است که مراسم بدرقه مسافر، هر چند با تغییراتی در برخی از تشریفاتش، در ایران امروزی نیز همچنان اجرا می شود و از جمله رسوم ویژه فرهنگ ایرانی است.

 

*آل!
براون در بخشی از سفرنامه خود اظهار می دارد که ایرانیان اعتقاد دارند عفریتی به نام "آل" وجود دارد که همواره سراغ زائو می رود و سبب هلاک او می شود. برای جلوگیری از گزند آل، کارد یا شمشیری را زیر بالش زائو قرار می دهند و تعدادی از زنها نیز اطراف زائو جمع می شوند تا هم به صورت فیزیکی و هم با توسل به اوراد و اذکار، از او محافظت کنند.
اگرچه امروزه این دست باورها در میان تمامی جوامع به افسانه هایی باورناپذیر بدل شده، لیکن مراسم مرتبط با آن، کماکان در برخی نقاط روستایی ایران و به ویژه در میان برخی عشایر، اجرا می شود؛ همانگونه که اقوام و ملل دیگر نیز با وجود عدم اعتقاد به مبانی برخی رسوم، آداب آن را به اجرا در می آورند.

 

*دوره های مقرون به سعادت در تاریخ ایران، از نگاه عوام:
براون در سفرنامه خود چنین گزارش می دهد که بنا به نظر چهارپادارانی که وی را همراهی می کردند، در تاریخ ایران فقط دو دوره مقرون به سعادت بوده که یکی دوران پادشاهی فریدون است و دیگری دوران سلطنت شاه عباس. کاروانیان نیز تمام ابنیه و آثار عصر صفوی را از شاه عباس می دانند.
چنین موضوعی، نشانگر بی اطلاعی عمیق توده مردم ایران در دوران قاجاریه است. در آن سالها که اروپا عصر روشنگری را طی می نمود و رفتار و سکناتش را نیز مطابق معلومات جدید ارتقا می داد، هنوز مردم فراموش شده ایران در فقر و خرافه به سر می بردند و هیچ عزم و اراده ای نیز برای خروج آنان از این عقب ماندگی وجود نداشت. نظام سلطنت مطلقه آن زمان، رعایا را نه شهروندانی صاحب برخی حقوق، بلکه صرفا بندگانی موظف به اجرای وظایف نسبت به مقام ملکوتی شاه می پنداشت و هرگز به فکر توسعه و رفاه آنان نبود. در چنان شرایطی، بی اطلاعی ایرانیان از زمین و زمان، امری عجیب نمی نماید. وجود این موانع، از علل اصلی عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ایران در آن سالها بوده و بیشتر توان جامعه ایران در سده های اخیر، به جای حرکت در مسیر توسعه، صرف غلبه بر آنها شده.

 

*وصف مردم قمشه:
براون در سفر از اصفهان به شیراز و هنگام ورود به شهر قمشه (شهرضای کنونی)، گویا تلاش نموده که با برخی از مردم آن شهر ارتباط برقرار سازد و گفتگو کند، ولی از قرار معلوم، مردم آن شهر مشغول زیارت امامزاده شهر خویش در شب جمعه بودند و حاضر به گفت و شنود با او نشدند و سوالاتش را بی پاسخ گذاشتند. براون در خصوص مردم شهر قمشه چنین نوشته است:
"از روزی که وارد ایران شده ام، مردمی به این اندازه کناره گیر و غیر اجتماعی ندیدم؛ نه فقط از لحاظ روحی، بلکه از لحاظ جسمانی نیز مردم قمشه خیلی با سایر ایرانیها فرق داشتند و من هر چه جستجو کردم که در بین آنها یک قیافه منظم بیابم، پیدا نکردم!".
براون که معمولا با حسن نیت به رفتار و آداب مردم ایران می نگرد، حتما با بی اعتنایی و کناره جویی شدید و بلاوجهی از سوی مردم قمشه مواجه شده که اینچنین در خصوص ایشان داوری نموده است. درباره تفاوتهای ظاهری و جسمانی مردم قمشه با سایر ایرانیان نیز مدرک و شاهدی در دست نیست.

 


*روحیات ایرانیان:
براون، در خصوص روحیات ایرانیان، در سفرنامه خود چنین می نویسد:
"تصور می شود که ایرانیان مردمی ساکت و گوشه نشین و خموش هستند که عمر آنها با فلسفه و تفکر می گذرد و نسبت به همه چیز بدبین می باشند. در واقع، کسانی که در خارج از ایران و به وسیله کتاب در آثار و روحیات ایرانی مطالعه می کنند، تصور نمی نمایند که ملت عمر خیام اهل مطایبه و هزلیات باشد. بدون شک تعداد زیادی از ایرانیان بدین گونه اند، لیکن عده زیاد دیگری از ایرانیان هستند که مانند ملت انگلستان، شوخی و مطایبه و احیانا هزلیات را دوست می دارند".
ظاهرا، این همان تغییر نگرشی بوده که در براون رخ داده. او تا پیش از ورود به ایران، ایرانیان را از روی اشعار سعدی و حافظ و خیام و فردوسی و مولوی و کتب عرفای بزرگ ارزیابی می نموده، ولی پس از ورود به ایران و مجالست با توده مردم، متوجه شده که آن روح عرفانی، ارتباط کاملی با زندگی روزمره قاطبه ایرانیان ندارد.

 

*پنهان داشتن پول و مقصد و مذهب:
براون گزارش می دهد که اندرزی نزد ایرانیان شهرت دارد که می گوید پول و مقصد و مذهب خویش را پنهان بدار! 
این اندرز، بی تردید حاصل تجربیات تلخ قوم کهنسال ایرانی از افشای چنین موضوعاتی نزد دیگران است است که می تواند منجر به گرفتاری شخص شود.

 

گردآوری و تنظیم:

فرید نوبخت حقیقی

موسسه فرهنگی رادنواندیش

ارسال نظر جدید

نام

ایمیل

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: