گفتمان, یادداشت, هنر اقوام, موسیقی اقوام
شماره: 552
1402/01/22 - 03:32
مناسکی به بلندای تاریخ

موسیقی در تار و پود فرهنگ مردم ایران تنیده شده و حضور بلامنازعی در موقعیت ها و مناطق مختلف این سرزمین دارد. تاریخ گواهی می دهد که با ظهور هر فرهنگ، شکلی از موسیقی با آن همراه شده و در تداوم آن نقش ایفا کرده است.

اگرچه در طول این چند دهه موسیقی از سوی ارگان های تصمیم ساز مهجور واقع شده اما جریان موسیقی حتی در شرایط دشوار مسیر خود را طی کرده و پا به پای مردم پیش رفته است. فرهنگ عامه همیشه از موسیقی بهره برده است. چه آن زمان که بناست افسانه ای را روایت کند و چه آن هنگام که می خواهد از وطن دوستی بگوید؛ چه آنجا که اقوام از رنج های شان با همراهی موسیقی سخن می گویند و چه آن زمان که از ظلم حاکمان و شرایط سخت روزگار صحبت می شود. موسیقی همچنین با مذهب و آیین های مذهبی نیز همراه بوده و حضور خود را تثبیت کرده است. در اینجا به موسیقی که در ماه رمضان مرسوم و رایج بوده پرداخته شده است و به طور خاص نقش موسیقی در سحرخوانی های ماه رمضان مورد بحث واقع شده و حضور این شکل موسیقی و هم گامی این هنر را با فرهنگ مردم بررسی کرده ایم. درباره کلام مورد استفاده در این آیین، تناسب و فرم و محتوای به کار گرفته شده در آن گفته ایم و همچنین در ادامه درباره نقش زنان در سحرخوانی ها صحبت کردیم. آوازها و سازهایی که در سحرخوانی استفاده می شده و همچین از مناطقی که این فرهنگ همچنان در آن جریان دارد، سخن به میان آورده ایم. در این گزارش مجتبی قیطاقی که پژوهشگر موسیقی و هنرهای اسلامی است، ما را همراهی کرده و پاسخگوی سوالات ما بوده است.
 
موسیقی ایرانی در سحرخوانی

 

در آغاز به ریشه سحر خوانی اشاره خواهیم داشت و به موسیقی ای که در ماه رمضان مرسوم بوده است، خواهیم پرداخت. قیطاقی در این زمینه با اشاره به پیشینه سحرخوانی یادآور می شود که روزه گرفتن در ایران پیش از اسلام نیز وجود داشته و به تبع آن ادبیات و فرهنگ سحری و سحرخوانی هم همراه آن بوده است. پیش از این سحرخوانی برای روزه داران در این ماه اقدامی کاربردی و برای بیدارباش و هشدار بوده ولی در حال حاضر با ورود تکنولوژی و ظهور رسانه های جدید، اگرچه تا حد زیادی کاربری گذشته خود را از دست داده ولی همچنان زنده است؛ سحرخوانی در مناطق مختلف با وجود وحدتی که در آن دیده می شود، تفاوت هایی دارد. این پژوهشگر در این رابطه این طور توضیح می دهد: «سحری خوانی در هر منطقه ای به فراخور ظرفیت و فرهنگ خود همچنان وجود دارد اگر چه نقشی که در میان مردم ایفا می کند همچون گذشته نیست اما هنوز جایگاه خود را در برخی مناطق حفظ کرده است. با نگاهی به پیشینه فرهنگی این سرزمین متوجه می شویم که از وقتی در این اقلیم روزه گرفتنی بوده حتی قبل از اسلام، یقینا آداب و آیینی هم مربوط به این مساله شکل گرفته و وجود داشته است اگرچه شاید ما منابع مکتوب و متقن نداشته باشیم و نمی توانیم تاریخ و پیشینه سحرخوانی را به صراحت بگوییم اما به استناد فرهنگ و باورهای مردمی، آثار هنری و اشعار و آوازهایی که به طور ویژه در این سرزمین شکل گرفته، به یقین می توانیم بگوییم که سحرخوانی ریشه در تاریخ باورها و آیین های این سرزمین دارد و در واقع سنت کهنی به شمار می رود.»

 
فرم و محتوا در سحرخوانی های ماه رمضان

 

گستردگی موسیقی ایرانی آن چنان است که می تواند پاسخگوی هر محتوایی هم باشد، در واقع هنر موسیقی ظرف بزرگی است که توان در بر گرفتن فرهنگ های مختلف را دارا است. از این منظر قیطاقی به ویژگی های سحرخوانی و موسیقی به کار رفته در آن نیز اشاره می کند: «سحرخوانی ها را هم می توان در قالب فرم و هم محتوا بررسی کرد. گاه ممکن است ردیف آوازی ایرانی باشد یعنی در قالب آوازها و ردیف های آوازی و گوشه های آوازی مطرح می شود؛ منتها اگر کلامی در آن باشد، از اشعاری متناسب با حال و هوای ویژه این ماه که بیشتر مباحث عرفانی و دغدغه های معرفتی دارد، استفاده می شود. مناقب خوانی و مناجات خوانی هم در این ماه مرسوم است که در این میان ذکر مولا علی(ع) بسیار بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد؛ چرا که مناسبت آن در ماه رمضان است و اکثرا در قالب همان فرم های آوازی است. شاید از بهترین کسانی که بتوانیم اسم ببریم، مرحوم محمد علی کریمخانی است که ایشان یکی از استادانی بود که بر اساس ردیف، مناجات خوانی می کرد. استادانی همچون محمدرضا شجریان، علی اکبر رحیمی، احمد مراتب و برادران موذن زاده اردبیلی از جمله عزیزانی بودند که به بهترین شکل با استفاده از ردیف موسیقی ایرانی در این ماه به عناوین مختلف در حوزه موسیقایی که مرتبط با آیین روزه داری است، نقش ایفا کرده اند. در واقع یا سحرخوانی می کردند یا مناجات خوانی و آداب دیگر این ماه را به جا می آورده اند. از سویی موسیقی اقوام یا همان موسیقی نواحی ایران نیز درگیر این ماجرا بوده و هست. در قالب عناوین مختلفی هنرمندان موسیقی نواحی و مناطق مختلف ایران در این رابطه نقش ایفا کرده و می کنند. خنیاگران قومی، نقالان، چاوش خوانان قومی و تعزیه خوانان، ذاکران و ستایشگرانی هستند که هرکدام به شکلی در این فرهنگ سهیم هستند. دلیل آنکه به تعزیه خوانی اشاره شد، این است که این ماه مصادف با شهادت حضرت علی است که یا به صورت پرده خوانی یا به صورت تعزیه و شبیه خوانی داستان و روایت شهادن امام اول شیعیان در آن نقل می شود.»

 
سازها و آوازهای مرسوم در سحرخوانی

 

اما در ادامه به موسیقی ای که در این ماه و خاصه در سحرخوانی جریان داشته خواهیم پرداخت، اینکه آیا صرفا این آیین آوازی بوده یا آلات موسیقی هم در آن از ابتدا دخیل بوده است. در هر منطقه چه ساز و آوازی استفاده می شود و چه آلات موسیقی ای در این فرهنگ مردم نقش ایفا کرده اند. در کدام مناطق سازهای دیگری وارد سحرخوانی شده اند و در کدام یک سازهای کمتری استفاده می شود. مجتبی قیطاقی در ادامه به این پرسش پاسخ داده که چگونه مردم هر منطقه از ساز و آواز خود و در واقع فرهنگ کهن شان برای سنت سحرخوانی بهره برده اند. «در بسیاری از این نواحی گاهی آواز را در کنار ساز می شنوید. یعنی گاهی برای بیدارباش، هشدار و... از آن استفاده شده است. گاهی هنرمندان این حوزه مناجات خوانی می کنند و گاهی آوازهای معرفتی، آوازهای عرفانی و آیینی می خوانند یا ستایشگری می کنند. این آوازها گاهی با ساز دوتار همراه است. همراهی ساز دوتار و آواز را در مناطقی همچون خراسان یا ترکمن صحرا می بینیم، در نواحی کردستان و کرمانشاه تنبور و آواز را کنار هم داریم. مردم این مناطق با دف هم می خوانند. سازی در منطقه کردستان به نام دوزله هست که شبیه ساز قوشمه شمال خراسان است. دوزله نوازان آن منطقه در سحرخوانی، آوازها را همراهی می کنند و گاهی هم به تنهایی در مراسم آیینی می نوازند و حتی گاه برای بیدارباش از این ساز استفاده می کنند. به طور کلی از همه ظرفیت های بومی که می تواند مناسب این قصه باشد، مردم به طور صمیمانه استفاده کرده اند. علاوه بر سازهایی که عرض کردم، این آیین به صورت تک نوازی یا بدون آواز که فقط ساز نوازی است در مناطق مختلف دیده می شود که به آن سحری نوازی می گویند. در سحری نوازی ما سازهایی مثل شیپور داریم و انواع سازهای بادی که این نوع سازها در سنت سحری نوازی استفاده می شوند. سرنانوازی نیز در مناطقی مرسوم بوده است. دهل و سرنا در مناطقی باهم نواخته می شوند که برای بیدارباش است یا در پاسداشت سحر قطعه ای را اجرا می کنند یا به قول اصطلاحی که در خراسان مرسوم است، برای بیدارسازی، نوبت نوازی می کنند که نوبت نوازی هم در دو نوبت در سحر با نوازندگی سرنا و دهل یا دهل تنها یا سرنای تنها نواخته می شده است. نقاره زنی نیز در نوبت های مختلف و معمولا در دو نوبت سحر انجام می شده است. مثلا در خراسان نقاره زنی، یک نوبت در سحر بوده و یک نوبت در افطار اجرا می شده است. در مناطق مختلف هم عادات مردم متفاوت است. در برخی مناطق شاهد هستیم که هشدار اول و هشدار دوم در سحر دارند. هشدار اول به معنای بیدارباش بوده و هشدار دوم به معنای دست کشیدن از خوردن و آشامیدن است و مردم کاملا با این هشدارها آشنا بودند چون در آن زمان رسانه به شکل امروز نبوده که دقیقا ساعت اذان را اعلام کنند، موسیقی با این ویژگی ها نقش خود را ایفا می کرده است و کارکرد رسانه ای و اطلاع رسانی هم داشته است. در بوشهر سازهای کوبه ای مثل طبل و دمام مرسوم است. در این منطقه طبل زنی هست و مرسوم است که سحرخوانان در خیابان ها راه می روند و طبل می زنند و چیزهایی می خوانند که حکم بیدارباش را دارد. در قشم و کیش و حاشیه خلیج فارس اصطلاحاتی مثل گم گم سحری یا دم دم سحری که از نوازندگی طبل و دمام گرفته شده، مرسوم است و کنار آن، آواز یا اشعاری خوانده می شود با این مضمون که بلند شوید و خدای جاویدان را یاد کنید. در لرستان و اقوام بختیاری و قشقایی نیز سرنانوازی، نقاره نوازی و کرنانوازی مرسوم است به ویژه در مناطق بختیاری و گیلان کرنا نوازی بسیار شهرت دارد. کرنانوازان گیلان در برخی روستاها بسیار مشهور هستند که به صورت دسته ای کنار هم قرار می گیرند و در این مساله به صورت گروهی مشارکت دارند. از افرادی که می توان در این آیین نام برد، مرحوم دهکردی است که از سرنا نوازان بختیاری به شمار می رود و یکی از مشهورترین سرنانوازان بوده است. در بسیاری از مناطق ایران فقط نقاره نوازی می بینید؛ مثلا در کاشان، یزد و نایین؛ در این مناطق که بافت مذهبی دارند سازهای دیگر آن چنان در موضوع موسیقی ای که در رمضان جریان دارد، نمودی ندارند. طبس هم این طور است که غالبا نقاره زنی در آنجا رایج است. در واقع در بافت های مذهبی دیگر آلات موسیقی کمتر وارد این حوزه شده اند.»

 
مشارکت زنان در سحرخوانی

 

برخلاف آنچه تصور می شود زنان هم در این آیین مذهبی مشارکت داشته اند. نقش زنان غالبا در آیینی به اسم «تشت زنی» و همچنین لالایی هایی که مادران برای فرزندان در این ماه می خوانده اند، پررنگ بوده است. در سنت درزنی یا کلون زنی هم زنان مشارکت داشته اند و برای بیدارباش مردم فعالیت می کرده اند. قیطاقی درباره سنت تشت زنی و حضور زنان در این آیین و سنت هم توضیحاتی می دهد. «آیین تشت زنی، از آن دسته آیین هایی بوده که اغلب زنان آن را اجرا می کرده اند. معمولا تشت را در بسیاری از روستاها خانم ها می زدند و بیدارباش می گفتند. زدن وی تشت مسی صدای خاصی دارد و زنگ خاصی را تولید می کند که مورد توجه قرار می گرفته است. این نکته را باید تاکید کرد که در شرایط عادی به دلیل اینکه ظرف مسی قابل احترام برای مردم به ویژه برای مردم روستاها است، کسی به آن ضربه نمی زند، تشت مسی تشتی بوده که از آن برای پختن نان و در واقع درست کردن خمیر از آن استفاده می کردند برای همین تشت مسی برای مردم محترم بوده و حتی قداست داشته و از آنجا که ماه رمضان نیز برای مردم قابل احترام بوده از این تشت مسی برای این آیین استفاده می کرده اند و در واقع از این شیء که برای مردم قداست و احترام داشته در ماه رمضان استفاده می کرده اند. در واقع وقتی این زنگ نواخته می شود یعنی خبر خاصی هست که متفاوت از دیگر اخبار است. بانوان همچنین برای کودکان لالایی هایی داشتند که برگرفته از مضامین ماه مبارک رمضان بوده است. گاهی همخوانی هایی نیز در جمع خانم ها صورت می گرفته که این سنت نیز در برخی مناطق مرسوم بوده است. در بعضی مناطق خراسان و ترکمن صحرا در جمع بانوان همخوانی هایی داشتند و گاهی به شکلی نقالی می کردند یا قصه می گفتند. یک سنت دیگر هم که در گذشته وجود داشته است، در زنی یا کلون زنی بود. همانطور که می دانید در خانه ها کلون های زنانه و مردانه داشته است. درزنی یا کلون زنی هم در مناطق مختلف مرسوم بوده و با ریتم خاصی نواخته می شده که صاحب خانه در این مواقع متوجه می شده است که این در زدن و کلون زدن به معنای این نیست که کسی پشت در منتظر است یا مهمان است، صاحب خانه کاملا متوجه بوده که این کلون زدن مفهوم بیدارباش و هشدار را دارد. در این سنت هم زنان در کلون زنی مشارکت داشتند و صاحب خانه با به صدا در آمدن کلون در متوجه می شد که فردی که هشدار می دهد و صاحبان خانه را بیدار می کند، زن است یا مرد.»

 

 

کلام در موسیقی رایج رمضان

 

کلام و ادبیات همیشه با موسیقی ایرانی عجین بوده است و این دو گاه چونان در هم تنیده می شوند که مخاطب آن را یکی فرض می کند. در موسیقی رایج رمضان نیز این موضوع بارز است. کلام در موسیقی رایج در این ماه خاص خودش است. قیطاقی بهره مردم را از کلام و موسیقی در فرهنگ ایرانی بسیار حکیمانه توصیف می کند. او معتقد است موسیقی در این سرزمین کاملا هدفمند و روایت گر فرهنگ مردم است. «موسیقی در این سرزمین از روی حکمت است. موسیقی باری به هر جهت نبوده و در واقع تنها به عنوان وسیله سرگرمی و تفنن نیست. موسیقی بهترین تناسب را با فرهنگ این سرزمین دارد. دقیقا آنها چیزی را ردیف کردند که به بهترین شکل کاربرد داشته است؛ یعنی موسیقی یک هنر لوکس بالا نشین و طاقچه نشین نبوده است بلکه در میان مردم حضور پیدا می کرده است. دقیقا در بطن زندگی مردم، موسیقی اجرا می شده و جریان داشته است. این تناسب و انتخاب های حکیمانه را می توان در یک مثال وصف کنمو ببینید، استاد محمدرضا شجریان وقتی می خواهد مناجات خوانی کند ابیاتی را انتخاب می کند و آن را در گوشه مثنوی افشاری می خواند که بهترین سازگاری را با مفهوم داراست. وقتی به این همه تناسب دقت شود کاملا مشخص است که موسیقی ای که از آن صحبت می کنیم یک موسیقی صرفا تفننی نیست بلکه فاخر و حکیمانه است.

این موسیقی که از آن سخن گفتیم یقینا هم به لحاظ فرم کار و هم به لحاظ محتوا، متناسب خلق شده است و حتی طراحی آن نیز حکیمانه است. طبیعتا تناسب شعر و کلام هم با موسیقی که از آن یاد شد، مورد انتظار است. این یعنی همان ترکیبی که بهترین اثر گذاری را از آن شاهد هستیم. کلامی که در سحرخوانی ها، مناجات خوانی ها، منقبت خوانی ها و... استفاده می شود کلامی متناسب با همین موسیقی حکیمانه است. کلام معمولا عرفانی و با بهره گیری از مضامین مذهبی است. از اشعار شاعران و عرفای بزرگ نیز در اینها استفاده می شود البته در عصر حاضر می بینیم که اشعار شاعران معاصر هم مورد استفاده قرار می گیرد ولی غالبا به دلیل ریشه های فرهنگی و قدمت آثار ادبی کلاسیک، این نوع کلام بیشتر در سحرخوانی ها و موسیقی رمضان مورد استفاده قرار می گیرد و استقبال بیشتری از ادبیات کلاسیک در سخرخوانی می شود.»

 
سحرخوانی هنوز هم وجود دارد؟

 

از آنجا که غالبا سحرخوانی برای بیدارباش و اطلاع رسانی در گذشته استفاده می شده است، این نکته مورد توجه قرار می گیرد که آیا با ظهور تکنولوژی هنوز هم این آیین زنده است و آیا هنوز اجرا می شود. اگر پیش از این سحرخوانی حکم بیدارباش داشته آیا در حال حاضر تبدیل به یک فرهنگ موزه ای شده است یا همچنان زنده است. قیطاقی در بخش پایانی به این موضوع می پردازد. این پژوهشگر معتقد است احیای این آیین ها خدمتی به فرهنگ مردم این سرزمین است و نباید در زنده نگه داشتن آیین ها و سنت ها مماشات کرد وگرنه بدون تردید رو به خاموشی و فراموشی خواهند رفت. او به جایگاه حال حاضر سحرخوانی در نقاط مختلف ایران اشاره می کند. «در نقاط شهری می توان گفت که تقریبا دیگر سحرخوانی نداریم. مگر اینکه آن را از رادیو و تلویزیون دنبال کنیم، البته اگر به این فرهنگ بپردازند. رسانه ها نقش مهمی برای زنده نگه داشتن فرهنگ های مختلف ایفا می کنند و انتظار می رود که با پرداختن به این آیین ها کمک کنند تا به فراموشی سپرده نشوند همچنین با رسیدگی و پاسداشت هنرمندانی که به فرهنگ و آیین های کهن می پردازند و آن را زنده نگه داشته اند، می توان حیات این آیین ها و رسوم را حفظ کرد و تداوم آن را تضمین نمود. اگر از بافت شهری عبور کنیم و به بافت روستایی و عشایری توجه کنیم خواهیم دید که تقریبا در تمام اقوام ایرانی، این آیین کهن همچنان در برخی نقاط زنده است و بیشتر این آیین در روستاها و در نقاط عشایری در جریان است. هنوز هم برخی روستاها و قبیله های عشایری به این سنت پایبند هستند و آن را پاس می دارند؛ در این مناطق که از آنها یاد شد اکثرا حتی کارکرد خود را نیز حفظ کرده است. ما در مناطقی هنوز دهل را با آواز برای بیدارباش می شنویم. هنوز غزل خوانی بیرجند که راه می روند و دایره می زنند و آواز می خوانند و غزل خوانی می کنند در زمان سحری دیده می شود. در شرق خراسان، در ترکمن صحرا، در نواحی بوشهر، جزایر خلیج فارس و در بسیاری از نقاط از جمله در کناره های ایران همچنان این آیین برقرار است و گاه حتی کارکردش را هم حفظ کرده است. حفظ این سنت بیشتر در اقوام مختلف دیده می شود برای اینکه هنوز رابطه خویشاوندی آنها با سنت و فرهنگ وجود دارد یا حداقل بیشتر از شهری ها این ارتباط برقرار است، این آیین همچنان در چنین مناطقی اجرا می شوند. البته که حیات این فرهنگ ها و آیین ها وابسته به این است که چقدر از آنها پاسداری کنیم.»

 

 

 

منبع: روزنامه اعتماد

نوشته ای از: سیمین سلیمانی

حق انتشار محفوظ است ©